Mariam
@algernon.bsky.social
الان دیدم وینس زامپلا طراح بازیای بتلفیلد و کال آو دیوتی و اینا تصادف کرده و مرده. چه حیف.
December 23, 2025 at 5:42 PM
الان دیدم وینس زامپلا طراح بازیای بتلفیلد و کال آو دیوتی و اینا تصادف کرده و مرده. چه حیف.
گفتم قبل این که استرنجر تینگر جدیدو شروع کنم، یه بار دیگه فصل چارو ببینم که کجا بودیم و چه خوب کردم چون هیچی از آخرش یادم نمونده. جمع بندی فصل چهارم که بینج واچ کردم اینه که یا این ادای دینی به کونگفیوری بوده یا برعکس
youtu.be
December 23, 2025 at 4:45 PM
گفتم قبل این که استرنجر تینگر جدیدو شروع کنم، یه بار دیگه فصل چارو ببینم که کجا بودیم و چه خوب کردم چون هیچی از آخرش یادم نمونده. جمع بندی فصل چهارم که بینج واچ کردم اینه که یا این ادای دینی به کونگفیوری بوده یا برعکس
یه رفیقی پیدا کردم جدیدا، هر چی میخواد بگه خیلی مقدمه میگه. متوجهام که احتمالا یه جاهایی و زیاد فهمیده نشده و تروماتایزده. گرفتاری بزرگسالی. حالا خودمم میافتم به دامش ها. همین توضیح زیاد ولی واسه من از شهوت کلام میآد.
December 23, 2025 at 4:38 PM
یه رفیقی پیدا کردم جدیدا، هر چی میخواد بگه خیلی مقدمه میگه. متوجهام که احتمالا یه جاهایی و زیاد فهمیده نشده و تروماتایزده. گرفتاری بزرگسالی. حالا خودمم میافتم به دامش ها. همین توضیح زیاد ولی واسه من از شهوت کلام میآد.
راننده مینیبوس دوره مدرسه آقا ثقفی خیلی خاطره تعریف میکرد.هربارم کلی شاخ و برگ جدید میداد.اینه که تمومی نداشت.اما یه خاطرهشو یه بار تعریف کرد. یه بار یه لات و لوتی بی تقصیر اینو کتک میزنه.میبرنشون کلانتری.اون جا ازش میپرسن که این یارو زده تشتکت کرده،شکایت مکایت چیداری؟
بعد یهو آقا ثقفی یه نگاهی کرد
بعد یهو آقا ثقفی یه نگاهی کرد
December 21, 2025 at 9:58 AM
راننده مینیبوس دوره مدرسه آقا ثقفی خیلی خاطره تعریف میکرد.هربارم کلی شاخ و برگ جدید میداد.اینه که تمومی نداشت.اما یه خاطرهشو یه بار تعریف کرد. یه بار یه لات و لوتی بی تقصیر اینو کتک میزنه.میبرنشون کلانتری.اون جا ازش میپرسن که این یارو زده تشتکت کرده،شکایت مکایت چیداری؟
بعد یهو آقا ثقفی یه نگاهی کرد
بعد یهو آقا ثقفی یه نگاهی کرد
به رفیقم گفتم کتاب جدید پیمان اسماعیلی رو برام بیاره از ایران و خیلی کنجکاوم بخونمش. از فضای داستاناش خوشم میآد و هیچ وقت ناامیدم نکرده.
December 20, 2025 at 4:41 PM
به رفیقم گفتم کتاب جدید پیمان اسماعیلی رو برام بیاره از ایران و خیلی کنجکاوم بخونمش. از فضای داستاناش خوشم میآد و هیچ وقت ناامیدم نکرده.
چهار روزه میخوام ۴ تا خط کد بزنم ولی افتادم تو چرخهی به "تعویق انداختن کامیابی"🫠
December 20, 2025 at 4:37 PM
چهار روزه میخوام ۴ تا خط کد بزنم ولی افتادم تو چرخهی به "تعویق انداختن کامیابی"🫠
چه قدر این عکسای ایپسین ناامید کنندهاست. حالا نه این که آدم غافلگیر شه ها. تو همین جمعای در پیت گودر مودرم میدیدی آدما برا این که تو حلقهی معاشرت بمونن، با هر زبالهی متجاوزی حشر و نشر میکردن به صرف سلبریتی بودن یارو.
December 20, 2025 at 4:35 PM
چه قدر این عکسای ایپسین ناامید کنندهاست. حالا نه این که آدم غافلگیر شه ها. تو همین جمعای در پیت گودر مودرم میدیدی آدما برا این که تو حلقهی معاشرت بمونن، با هر زبالهی متجاوزی حشر و نشر میکردن به صرف سلبریتی بودن یارو.
در راستای بلوسک ساراجون که بردم یه کوچهی دیگه، چند وقت پیشا با یه دوستم که خیلی دوسش دارم سر موضوع بچگی تو ایران حرفمون شد.خیلی بحث بدی بود (الکل و کمخوابی و ددلاین هم فرم بحثو خراب کرده بود).این بار که پیش دوست نوجوونیم بودم و یه کم از زندگیمو بلد بود و لازم نبود مقدمه بگم، براش تعریف کردم چی شده
December 20, 2025 at 4:22 PM
در راستای بلوسک ساراجون که بردم یه کوچهی دیگه، چند وقت پیشا با یه دوستم که خیلی دوسش دارم سر موضوع بچگی تو ایران حرفمون شد.خیلی بحث بدی بود (الکل و کمخوابی و ددلاین هم فرم بحثو خراب کرده بود).این بار که پیش دوست نوجوونیم بودم و یه کم از زندگیمو بلد بود و لازم نبود مقدمه بگم، براش تعریف کردم چی شده
چنر روز پیش داشتیم حرف آیندهی بشرو میزدیم.کریستین استاد بزرگمون گفت سینگلاریتی و اینا اتفاق نمیافته و فقط رباتایی اختراع میکنیم که بتونن کون سالمندانا رو جمع کنه.چون پول و نیاز تو اونه. تنها اتفاق خوب آینده اینه که فیوژن میآد سر سفره. من واقعا غصهام میشه از حذف هر دانشمند واقعیی.
MIT nuclear science professor Nuno Loureiro found shot dead in home in swanky Mass. neighborhood
Loureiro was found inside the Gibbs Street home by police responding to reports of a man shot around 8:30 p.m.
nypost.com
December 17, 2025 at 10:10 PM
چنر روز پیش داشتیم حرف آیندهی بشرو میزدیم.کریستین استاد بزرگمون گفت سینگلاریتی و اینا اتفاق نمیافته و فقط رباتایی اختراع میکنیم که بتونن کون سالمندانا رو جمع کنه.چون پول و نیاز تو اونه. تنها اتفاق خوب آینده اینه که فیوژن میآد سر سفره. من واقعا غصهام میشه از حذف هر دانشمند واقعیی.
خواب دیدم تو فرودگاهم و خواهرم اینا اومدن استقبالم.الف میگه مریم جون، بابا دیشب مرد. من هی فکر کردم اکه از در فرودگاه بیام بیرون،دیگه پدر ندارم ولی خیلی خوب و سرحال بودم تو خواب (رابطهام با بابام خیلی خوبه و شخصبت رو کاغذشم با وجود همهی نقایصش، همیشه تحسین میکنم).صبح هم که پا شدم، اصلا ناراحت نبودم.
December 17, 2025 at 11:41 AM
خواب دیدم تو فرودگاهم و خواهرم اینا اومدن استقبالم.الف میگه مریم جون، بابا دیشب مرد. من هی فکر کردم اکه از در فرودگاه بیام بیرون،دیگه پدر ندارم ولی خیلی خوب و سرحال بودم تو خواب (رابطهام با بابام خیلی خوبه و شخصبت رو کاغذشم با وجود همهی نقایصش، همیشه تحسین میکنم).صبح هم که پا شدم، اصلا ناراحت نبودم.
دیگه واقعا دلم میخواد یه منبری درباره کالیفرنیا و نوریپس و اینا برم. چون نگاهم خیلی نایو هست و هنوز بایاسد نیستم و فک میکنم بعدم میآم نگاه میکنم و میگم آخی، چه سادهدله ( ولی مشاهداتش واقیعه)
December 10, 2025 at 1:55 AM
دیگه واقعا دلم میخواد یه منبری درباره کالیفرنیا و نوریپس و اینا برم. چون نگاهم خیلی نایو هست و هنوز بایاسد نیستم و فک میکنم بعدم میآم نگاه میکنم و میگم آخی، چه سادهدله ( ولی مشاهداتش واقیعه)
پرواز اولم تاخیر داشت و برا پراوز دوم فقط ۱۲ دقیقه وقت داشتم.بعد در حالی که دوون دوون میرفتم سمت گیت مکس ویلینگو دیدم که مثل یوزپلنگ داشت میدوید.دیگه منم همون فرمونو رفتم و با سرعت استاد شروع کردم به دویدن، ه دیقه بعد فقط خون سرفه نمیکردم.دیگه با بدبختی رسیدم و لیترالی در هواپیما رو پشت سرم بستن.
Max Welling - Wikipedia
en.wikipedia.org
December 10, 2025 at 1:51 AM
پرواز اولم تاخیر داشت و برا پراوز دوم فقط ۱۲ دقیقه وقت داشتم.بعد در حالی که دوون دوون میرفتم سمت گیت مکس ویلینگو دیدم که مثل یوزپلنگ داشت میدوید.دیگه منم همون فرمونو رفتم و با سرعت استاد شروع کردم به دویدن، ه دیقه بعد فقط خون سرفه نمیکردم.دیگه با بدبختی رسیدم و لیترالی در هواپیما رو پشت سرم بستن.
یه سر رفتم اینستاگرم، یه پستی دیدم که مارتیک آهنگ آهوی پرکرشمه رو از رو شعر شوهر آهو خرمند خونده. یکی زیرش کامنت گذاشته که حالا شوهرم اسم منو "مشتری ست L" ذخیره کرده تو گوشیش، چون اولین بار، وقتی رفتم مغازهاش مبل بخرم همو دیدیم. الان بچهمون دیگه راه میره، این هنوز اسممو عوض نکرده🤣
December 8, 2025 at 5:39 AM
یه سر رفتم اینستاگرم، یه پستی دیدم که مارتیک آهنگ آهوی پرکرشمه رو از رو شعر شوهر آهو خرمند خونده. یکی زیرش کامنت گذاشته که حالا شوهرم اسم منو "مشتری ست L" ذخیره کرده تو گوشیش، چون اولین بار، وقتی رفتم مغازهاش مبل بخرم همو دیدیم. الان بچهمون دیگه راه میره، این هنوز اسممو عوض نکرده🤣
دلم میخواست بچهسال و دامبلدور بودم و میتونستم فک کنم یه روزی ایرانمونو از اینا پس میگیریم.
December 8, 2025 at 4:26 AM
دلم میخواست بچهسال و دامبلدور بودم و میتونستم فک کنم یه روزی ایرانمونو از اینا پس میگیریم.
سخنران امروز ملانی میچل انقد تپق زده و انقد وسط حرفاش یادش رفته که چی داره میگه که فک کردم تو آینه شفاف دارم به بهترین روزم نگاه میکنم👀
December 4, 2025 at 11:08 PM
سخنران امروز ملانی میچل انقد تپق زده و انقد وسط حرفاش یادش رفته که چی داره میگه که فک کردم تو آینه شفاف دارم به بهترین روزم نگاه میکنم👀
زینپ توفکی اومد با عنوان "نکنه ما کابوس اشتباهی داریم میبینیم؟" صحنه رو به آتیش کشید و رفت. خیلی با نمکه که مثلا تاک قبلی اینه که کدوم هایپر پپارامتر رو برا سریعتر به جواب رسیدن، تغییر بدیم این اینه که هوشمصنوعی قراره همه مارو از بین ببره یا نه؟
December 3, 2025 at 11:32 PM
زینپ توفکی اومد با عنوان "نکنه ما کابوس اشتباهی داریم میبینیم؟" صحنه رو به آتیش کشید و رفت. خیلی با نمکه که مثلا تاک قبلی اینه که کدوم هایپر پپارامتر رو برا سریعتر به جواب رسیدن، تغییر بدیم این اینه که هوشمصنوعی قراره همه مارو از بین ببره یا نه؟
دیروز تو اگزیبیشن، سه نفرو دیدم دارن یه پازلی حل میکنن. بعد من هی گفتم چی کار میکنین؟ میتونم بیام تو تیمتون؟ بعد پازلو حل کردیم(من فقط چیزی که اونا دیکود میکردن و فالو میکردم و کانتریبیشونم در حد میمون بود)جوابو که پیدا میکردی یه صندوقچه رو وا میکردی که توش پین کمپانی بود. من تو کلهام این بود که
December 3, 2025 at 5:59 PM
دیروز تو اگزیبیشن، سه نفرو دیدم دارن یه پازلی حل میکنن. بعد من هی گفتم چی کار میکنین؟ میتونم بیام تو تیمتون؟ بعد پازلو حل کردیم(من فقط چیزی که اونا دیکود میکردن و فالو میکردم و کانتریبیشونم در حد میمون بود)جوابو که پیدا میکردی یه صندوقچه رو وا میکردی که توش پین کمپانی بود. من تو کلهام این بود که
سانفرانسیسکو واقعا به دلم نشست (قبلا تو gta تو خیابوناش پراستیتوت زیر گرفته بودم، با معماری شهر آشنا غریبه نبودم). حالا من چون اون طور توریست ممتازی نیستم، خیلی جاهای آیکونیکش پیاده هم نشدم از نزدیک دست بزنم ولی اون جاهایی که دست کشیدم، شفا داده.
December 2, 2025 at 3:58 PM
سانفرانسیسکو واقعا به دلم نشست (قبلا تو gta تو خیابوناش پراستیتوت زیر گرفته بودم، با معماری شهر آشنا غریبه نبودم). حالا من چون اون طور توریست ممتازی نیستم، خیلی جاهای آیکونیکش پیاده هم نشدم از نزدیک دست بزنم ولی اون جاهایی که دست کشیدم، شفا داده.
تو هواپیما بهمون کنار غذا ترشی پیاز دادن🫠
November 27, 2025 at 2:01 PM
تو هواپیما بهمون کنار غذا ترشی پیاز دادن🫠
✌️چمدونو بستم✌️
۷ ساعت دیگه باید فرودگاه باشم ولی فقط زحمت کشیدم چمدونو آوردم انداختم وسط اتاق^^ ایشالا از فردا چند تا اتفاق جالب و قابل تعریف بیفته برامون، از ته چاه در بیایم
November 26, 2025 at 12:32 AM
✌️چمدونو بستم✌️
۷ ساعت دیگه باید فرودگاه باشم ولی فقط زحمت کشیدم چمدونو آوردم انداختم وسط اتاق^^ ایشالا از فردا چند تا اتفاق جالب و قابل تعریف بیفته برامون، از ته چاه در بیایم
November 25, 2025 at 8:55 PM
۷ ساعت دیگه باید فرودگاه باشم ولی فقط زحمت کشیدم چمدونو آوردم انداختم وسط اتاق^^ ایشالا از فردا چند تا اتفاق جالب و قابل تعریف بیفته برامون، از ته چاه در بیایم
بچهها همون طور که از فیزیک مدرسه و دانشگاه یادتونه نور وقتی تو محیط جابهجا میشه، ضریب شکستش تغییر میکنه. منم چون بچه شیعهی واقعیم، میخواستم بگم خوبه آدم همینو سرمشق کنه. مگه این که بخواد عمود وارد محیط شه.
November 24, 2025 at 2:33 PM
بچهها همون طور که از فیزیک مدرسه و دانشگاه یادتونه نور وقتی تو محیط جابهجا میشه، ضریب شکستش تغییر میکنه. منم چون بچه شیعهی واقعیم، میخواستم بگم خوبه آدم همینو سرمشق کنه. مگه این که بخواد عمود وارد محیط شه.
یه بار نشد ما بی دردسر برسیم به این تیوبینگن. اینبار بوکینگ دو بار هتلو بوک کرد. مستحضرید که دیشبم تا خروسخون بیدار بودم داشتم اسلاید درست و تخته نرد بازی میکردم. اینه که الان با گردنی که نمیتونه وزن کله رو نگه داره نشستم یه گوشه تو فرودگاه دارم با AI تلفنی بوکینگ سرو کله میزنم.
November 11, 2025 at 10:36 AM
یه بار نشد ما بی دردسر برسیم به این تیوبینگن. اینبار بوکینگ دو بار هتلو بوک کرد. مستحضرید که دیشبم تا خروسخون بیدار بودم داشتم اسلاید درست و تخته نرد بازی میکردم. اینه که الان با گردنی که نمیتونه وزن کله رو نگه داره نشستم یه گوشه تو فرودگاه دارم با AI تلفنی بوکینگ سرو کله میزنم.
باز باید اسلاید درست کنم و گذاشتم ساعتای آخر. کار گلِ واقعی.
این میون میخوام بگم که کار گل >>> هیچ کاری
بیکاری واقعا مغز آدمیزادو زایل میکنه. امروز یاد ده یازده سال پیش افتادم که میون اپلای برا پوزیشن تحصیلی بعدی، دنبال کار هم میگشتم (هر دو ماه، یه اپلای) و فکر میکنم بدترین دوران زندگیم بود.
این میون میخوام بگم که کار گل >>> هیچ کاری
بیکاری واقعا مغز آدمیزادو زایل میکنه. امروز یاد ده یازده سال پیش افتادم که میون اپلای برا پوزیشن تحصیلی بعدی، دنبال کار هم میگشتم (هر دو ماه، یه اپلای) و فکر میکنم بدترین دوران زندگیم بود.
November 11, 2025 at 12:07 AM
باز باید اسلاید درست کنم و گذاشتم ساعتای آخر. کار گلِ واقعی.
این میون میخوام بگم که کار گل >>> هیچ کاری
بیکاری واقعا مغز آدمیزادو زایل میکنه. امروز یاد ده یازده سال پیش افتادم که میون اپلای برا پوزیشن تحصیلی بعدی، دنبال کار هم میگشتم (هر دو ماه، یه اپلای) و فکر میکنم بدترین دوران زندگیم بود.
این میون میخوام بگم که کار گل >>> هیچ کاری
بیکاری واقعا مغز آدمیزادو زایل میکنه. امروز یاد ده یازده سال پیش افتادم که میون اپلای برا پوزیشن تحصیلی بعدی، دنبال کار هم میگشتم (هر دو ماه، یه اپلای) و فکر میکنم بدترین دوران زندگیم بود.