با مراحل مقدماتی تولید اسید‌لاکتیک به‌روزم.
May 1, 2025 at 8:42 AM
با مراحل مقدماتی تولید اسید‌لاکتیک به‌روزم.
اگر می‌بایست اینک بمیرم، سخت خوشبخت می‌مردم.
– اتللو، پرده‌ی دوم، صحنه‌ی اول
[ساحل قبرس، نخستین کلمات اتللو در لحظه دیدار مجدد با دزدمونا]
📷: Benjamin Hardman
– اتللو، پرده‌ی دوم، صحنه‌ی اول
[ساحل قبرس، نخستین کلمات اتللو در لحظه دیدار مجدد با دزدمونا]
📷: Benjamin Hardman
April 11, 2025 at 6:27 PM
اگر می‌بایست اینک بمیرم، سخت خوشبخت می‌مردم.
– اتللو، پرده‌ی دوم، صحنه‌ی اول
[ساحل قبرس، نخستین کلمات اتللو در لحظه دیدار مجدد با دزدمونا]
📷: Benjamin Hardman
– اتللو، پرده‌ی دوم، صحنه‌ی اول
[ساحل قبرس، نخستین کلمات اتللو در لحظه دیدار مجدد با دزدمونا]
📷: Benjamin Hardman
احساس می‌کنم سطح روابطم با آقای افخمیِ بانک داره خطرناک می‌شه.
April 8, 2025 at 3:59 PM
احساس می‌کنم سطح روابطم با آقای افخمیِ بانک داره خطرناک می‌شه.
April 3, 2025 at 4:26 AM
تعطیلات خوش گذشت؛ خانواده، سفر، مهمونی، سرزدن به‌تقریبا همه‌ی بزرگترا، زنگ و پیام به‌دوستای دور بی‌چرتکه و محاسبه‌ی سطح تعامل. اثرات میانسالیه لابد. فردا هم تموم دوستای نزدیکم رو دعوت کردم برای برانچ و ناهار بعدش. چندروزه درحال تولدگرفتن‌ان و همیشه باید فرصت جبران رو جای به‌دل پیدا کرد.
راستی ۴۴ ساله شدم.🎈
راستی ۴۴ ساله شدم.🎈
April 1, 2025 at 3:39 PM
تعطیلات خوش گذشت؛ خانواده، سفر، مهمونی، سرزدن به‌تقریبا همه‌ی بزرگترا، زنگ و پیام به‌دوستای دور بی‌چرتکه و محاسبه‌ی سطح تعامل. اثرات میانسالیه لابد. فردا هم تموم دوستای نزدیکم رو دعوت کردم برای برانچ و ناهار بعدش. چندروزه درحال تولدگرفتن‌ان و همیشه باید فرصت جبران رو جای به‌دل پیدا کرد.
راستی ۴۴ ساله شدم.🎈
راستی ۴۴ ساله شدم.🎈
March 26, 2025 at 5:51 AM
«وانهادن، آدمیزاد بالأخره راه وانهادن را پیدا می‌کند».
📷: Babak Amin Tafreshi
📷: Babak Amin Tafreshi
March 23, 2025 at 6:03 AM
«وانهادن، آدمیزاد بالأخره راه وانهادن را پیدا می‌کند».
📷: Babak Amin Tafreshi
📷: Babak Amin Tafreshi
از لواسون برمی‌گردم. یه‌نمِ بارون قشنگ می‌خوره به‌شیشه که دلم نمیاد برف‌پاک‌کن بزنم. چه آرومم. چه هرسال که می‌گذره آدم آروم‌تری می‌شم. چه حالم خوبه با میان‌سالی، با موندن همین‌جا، با زمین سفت واقعیت زیر پام، با امضای توافق‌نامه صلح با درون. عید همین‌جاست. «بهار چيزهای بسيار دیگری را فراموش خواهم کرد».
March 19, 2025 at 7:26 PM
از لواسون برمی‌گردم. یه‌نمِ بارون قشنگ می‌خوره به‌شیشه که دلم نمیاد برف‌پاک‌کن بزنم. چه آرومم. چه هرسال که می‌گذره آدم آروم‌تری می‌شم. چه حالم خوبه با میان‌سالی، با موندن همین‌جا، با زمین سفت واقعیت زیر پام، با امضای توافق‌نامه صلح با درون. عید همین‌جاست. «بهار چيزهای بسيار دیگری را فراموش خواهم کرد».
زنگ زد که فردا منتظرم. خب؟ باهمون جمله و تُن صدای بیست‌سال گذشته. بیست‌سالی که هردومون آخرش نفهمیدیم چیِ هم هستیم. یه‌بار تو اوج مستی و پیچیدن‌مون به‌هم انگار گفته بودیم که بزرگ‌ترین حسرت همیم. بعدش دیگه نه من پرسیدم، نه اون. یادمون هست ولی نوجوونی رو، اون اولین‌بوسه روی پشت‌بوم خونه خانم گلستان. یه‌عمر گذشته.
March 17, 2025 at 3:26 PM
زنگ زد که فردا منتظرم. خب؟ باهمون جمله و تُن صدای بیست‌سال گذشته. بیست‌سالی که هردومون آخرش نفهمیدیم چیِ هم هستیم. یه‌بار تو اوج مستی و پیچیدن‌مون به‌هم انگار گفته بودیم که بزرگ‌ترین حسرت همیم. بعدش دیگه نه من پرسیدم، نه اون. یادمون هست ولی نوجوونی رو، اون اولین‌بوسه روی پشت‌بوم خونه خانم گلستان. یه‌عمر گذشته.
شش‌وپنجاه‌دقیقه. دوباره اسپاسم گردن و دست. دوباره جهان افقی. دوباره فکرکردن به شعبده‌بازی برای رساندن خودم به آشپزخانه و قهوه، آن‌هم درست زمانی‌که تمام میزهای خانه پر از کار و یادداشت و ناتمامی‌ست. گاهی چقدر کافی نیستم.
📷: Ashley Jacobsen
📷: Ashley Jacobsen
March 16, 2025 at 3:14 AM
شش‌وپنجاه‌دقیقه. دوباره اسپاسم گردن و دست. دوباره جهان افقی. دوباره فکرکردن به شعبده‌بازی برای رساندن خودم به آشپزخانه و قهوه، آن‌هم درست زمانی‌که تمام میزهای خانه پر از کار و یادداشت و ناتمامی‌ست. گاهی چقدر کافی نیستم.
📷: Ashley Jacobsen
📷: Ashley Jacobsen
و سلام خدا بر ویسکی، بر تراس، بر فراموشی‌های عمدیِ گاه‌به‌گاه.
March 13, 2025 at 7:25 PM
و سلام خدا بر ویسکی، بر تراس، بر فراموشی‌های عمدیِ گاه‌به‌گاه.
«خانم دالووی گفت که گل‌ها را خودش می‌خرد. آخر لوسی خیلی گرفتار بود. قرار بود درها را از پاشنه درآورند، قرار بود کارگران رامپلمیر بیایند. خانم دالووی در دل گفت، عجب صبحی، دل‌انگیز؛ از آن صبح‌هایی که در ساحل نصیب کودکان می‌شود».
March 11, 2025 at 4:48 AM
«خانم دالووی گفت که گل‌ها را خودش می‌خرد. آخر لوسی خیلی گرفتار بود. قرار بود درها را از پاشنه درآورند، قرار بود کارگران رامپلمیر بیایند. خانم دالووی در دل گفت، عجب صبحی، دل‌انگیز؛ از آن صبح‌هایی که در ساحل نصیب کودکان می‌شود».
March 7, 2025 at 5:34 AM
بیژن نجدیِ فقید داستان کوتاه درخشانی داره به‌نام «شب سهراب‌کُشان» با شخصیت ویژه‌ای به‌اسم مرتضی. سال‌هاست مقیاس‌م برای اندوه، مرتضی‌ست؛ انگار که نقطه‌ی تبدیل امیدهام باشه به‌هرچی رنج، هجر. نجدی جایی می‌گه هنوز کسی رو ندیده که بتونه مثل مرتضی بی‌هیچ صدایی اون‌همه داد بکشه.
March 6, 2025 at 5:04 AM
بیژن نجدیِ فقید داستان کوتاه درخشانی داره به‌نام «شب سهراب‌کُشان» با شخصیت ویژه‌ای به‌اسم مرتضی. سال‌هاست مقیاس‌م برای اندوه، مرتضی‌ست؛ انگار که نقطه‌ی تبدیل امیدهام باشه به‌هرچی رنج، هجر. نجدی جایی می‌گه هنوز کسی رو ندیده که بتونه مثل مرتضی بی‌هیچ صدایی اون‌همه داد بکشه.
آکوامرینِ سه‌تایی، ساخته‌ی انحصاریِ لوگانو برای واکر اند هال، به‌تعداد ۲۴ عدد.
اللّه‌اللّه
اللّه‌اللّه
March 4, 2025 at 9:15 PM
آکوامرینِ سه‌تایی، ساخته‌ی انحصاریِ لوگانو برای واکر اند هال، به‌تعداد ۲۴ عدد.
اللّه‌اللّه
اللّه‌اللّه
«تمام تو»ی هوشیار خیام رو گوش میدم و یواش‌یواش می‌خزم توی اون تاریکی‌هایی که دقیقا الان نمی‌خوام و هروقت نمی‌خوام از قضا بلعنده‌تر میشن و وحشی‌تر. پیام‌ش رو دوباره می‌خونم و دراز می‌کشم. فروید توصیف کرده «حال آدم ناتوان از پاسخ به حرارت دیگری».
📷: M. Wakowska
📷: M. Wakowska
February 28, 2025 at 6:49 AM
«تمام تو»ی هوشیار خیام رو گوش میدم و یواش‌یواش می‌خزم توی اون تاریکی‌هایی که دقیقا الان نمی‌خوام و هروقت نمی‌خوام از قضا بلعنده‌تر میشن و وحشی‌تر. پیام‌ش رو دوباره می‌خونم و دراز می‌کشم. فروید توصیف کرده «حال آدم ناتوان از پاسخ به حرارت دیگری».
📷: M. Wakowska
📷: M. Wakowska
در تمام این‌سال‌ها هربار و هربار The Conversation رو دیدم به‌خودم گفتم کوپولا چه تردستیه با انتخاب جین هکمن برای این نقش و به‌خودم جواب دادم جین هکمن چه شگفت‌انگیزیه برای بازی توی این تردستی. یه‌آدمایی از دنیای ما که کم میشن، جاشون خیلی خالی می‌مونه؛ بدل ندارن.
#genehackman 🌿
#genehackman 🌿
February 27, 2025 at 1:11 PM
در تمام این‌سال‌ها هربار و هربار The Conversation رو دیدم به‌خودم گفتم کوپولا چه تردستیه با انتخاب جین هکمن برای این نقش و به‌خودم جواب دادم جین هکمن چه شگفت‌انگیزیه برای بازی توی این تردستی. یه‌آدمایی از دنیای ما که کم میشن، جاشون خیلی خالی می‌مونه؛ بدل ندارن.
#genehackman 🌿
#genehackman 🌿
در نونوایی مطرح شد:
- «خاش‌خاشی یه‌رو صرف نداره برای شاطر»، بفهم!
- «خاش‌خاشی یه‌رو صرف نداره برای شاطر»، بفهم!
February 27, 2025 at 9:42 AM
در نونوایی مطرح شد:
- «خاش‌خاشی یه‌رو صرف نداره برای شاطر»، بفهم!
- «خاش‌خاشی یه‌رو صرف نداره برای شاطر»، بفهم!
«وهم»
[ وَ ] (ع مص) رفتن دل به‌جایی که مراد نبود، و این معنی از حسب نیز آید. (منتهی الارب). رفتن دل به‌سوی چیزی بی‌قصد. (غیاث اللغات). افتادن چیزی در خاطر کسی. در دل گذشتن، گمان بردن. (غیاث اللغات). گمان به‌غلط بردن. به‌غلط تصور کردن. پنداشتن. (فرهنگ فارسی معین).
[ وَ ] (ع مص) رفتن دل به‌جایی که مراد نبود، و این معنی از حسب نیز آید. (منتهی الارب). رفتن دل به‌سوی چیزی بی‌قصد. (غیاث اللغات). افتادن چیزی در خاطر کسی. در دل گذشتن، گمان بردن. (غیاث اللغات). گمان به‌غلط بردن. به‌غلط تصور کردن. پنداشتن. (فرهنگ فارسی معین).
February 26, 2025 at 7:01 AM
«وهم»
[ وَ ] (ع مص) رفتن دل به‌جایی که مراد نبود، و این معنی از حسب نیز آید. (منتهی الارب). رفتن دل به‌سوی چیزی بی‌قصد. (غیاث اللغات). افتادن چیزی در خاطر کسی. در دل گذشتن، گمان بردن. (غیاث اللغات). گمان به‌غلط بردن. به‌غلط تصور کردن. پنداشتن. (فرهنگ فارسی معین).
[ وَ ] (ع مص) رفتن دل به‌جایی که مراد نبود، و این معنی از حسب نیز آید. (منتهی الارب). رفتن دل به‌سوی چیزی بی‌قصد. (غیاث اللغات). افتادن چیزی در خاطر کسی. در دل گذشتن، گمان بردن. (غیاث اللغات). گمان به‌غلط بردن. به‌غلط تصور کردن. پنداشتن. (فرهنگ فارسی معین).
February 24, 2025 at 3:56 AM
چرا نداریم؟
همین خانوم شارلوت گیزنبورگ.
همین خانوم شارلوت گیزنبورگ.
February 19, 2025 at 2:01 PM
چرا نداریم؟
همین خانوم شارلوت گیزنبورگ.
همین خانوم شارلوت گیزنبورگ.
آقا، خوشگل، خوش‌تیپ، خوش‌لهجه، ازدواجی.
کِی با گل و کیک خدمت می‌رسی؟
کِی با گل و کیک خدمت می‌رسی؟
February 19, 2025 at 1:49 PM
آقا، خوشگل، خوش‌تیپ، خوش‌لهجه، ازدواجی.
کِی با گل و کیک خدمت می‌رسی؟
کِی با گل و کیک خدمت می‌رسی؟
در راستای «مرحوم غلط کرد» ِ خطوط پیشین، آغاز پخت بادمجون شکم‌پرِ مدل خودم
February 12, 2025 at 7:28 AM
در راستای «مرحوم غلط کرد» ِ خطوط پیشین، آغاز پخت بادمجون شکم‌پرِ مدل خودم
