سه نقطه نویس
@witnessmh.bsky.social
موقعیتنویسِ از موقعیت فراری/ پس من هیچکس هم نیستم!
کاش آدمها همیشه مست بودند.
November 14, 2025 at 10:11 PM
کاش آدمها همیشه مست بودند.
میدونم اینم میتونه اشتباه زندگیم باشه ولی کاش بشه. کاش رو دلم نمونه.
November 14, 2025 at 10:10 PM
میدونم اینم میتونه اشتباه زندگیم باشه ولی کاش بشه. کاش رو دلم نمونه.
من اونی نیستم که تو فکر میکنی. ولی تو دقیقا همونی هستی که فکر میکنی اون منم.
October 22, 2025 at 10:17 PM
من اونی نیستم که تو فکر میکنی. ولی تو دقیقا همونی هستی که فکر میکنی اون منم.
ولی منم گناه داشتم دیگه… روم نمیشه به آدمها بگم. که آقا! خانم! این کسی که انقدر تو جامعه حضور داره و همیشه با لبخند میبینید. این آدمی که مدام فعاله، ارتباطات داره، با خودت، با این، با اون، این آدم خیلی تنهاست! من با کی حرف بزنم؟ من پیش کی، خودم باشم؟ من خیلی گناه دارم…
October 21, 2025 at 9:32 PM
ولی منم گناه داشتم دیگه… روم نمیشه به آدمها بگم. که آقا! خانم! این کسی که انقدر تو جامعه حضور داره و همیشه با لبخند میبینید. این آدمی که مدام فعاله، ارتباطات داره، با خودت، با این، با اون، این آدم خیلی تنهاست! من با کی حرف بزنم؟ من پیش کی، خودم باشم؟ من خیلی گناه دارم…
اینجوریم که روزها و ماههای متوالی دارم نرمال به زندگی ادامه میدم، اعتراضی نیست، اخلالی نیست، یک روز بیدار میشم میبینم طی خواب تمام من تخلیه شده، تحلیل رفته. و تا مدتی خبری از من نیست…
October 20, 2025 at 8:16 AM
اینجوریم که روزها و ماههای متوالی دارم نرمال به زندگی ادامه میدم، اعتراضی نیست، اخلالی نیست، یک روز بیدار میشم میبینم طی خواب تمام من تخلیه شده، تحلیل رفته. و تا مدتی خبری از من نیست…
وقتی مثل خودتون رفتار میکنم دردتون میاد. فکرشم هم نمیکنید مثل خودتون بودن چقدر راحته…
October 9, 2025 at 9:14 PM
وقتی مثل خودتون رفتار میکنم دردتون میاد. فکرشم هم نمیکنید مثل خودتون بودن چقدر راحته…
عوضی به درد نخور گریه کن! این چیزهایی که درونت رسوب کرده فقط با اشک بیرون میاد. نه با عرق دویدن، نه با شاشیدن، فقط باید اشک بریزی تا ازت خارج شه. گریه کن لعنتی گریه کن! چرا انقدر سخت شدی. رها کن… تو باید بترکی. خواهش میکنم. فرو بریز. این غم باید سرریز شه…
October 8, 2025 at 8:54 PM
عوضی به درد نخور گریه کن! این چیزهایی که درونت رسوب کرده فقط با اشک بیرون میاد. نه با عرق دویدن، نه با شاشیدن، فقط باید اشک بریزی تا ازت خارج شه. گریه کن لعنتی گریه کن! چرا انقدر سخت شدی. رها کن… تو باید بترکی. خواهش میکنم. فرو بریز. این غم باید سرریز شه…
«ازت خیلی ناراحتم! ازت ناراحتم ولی دوست دارم.»
October 6, 2025 at 10:08 PM
«ازت خیلی ناراحتم! ازت ناراحتم ولی دوست دارم.»
من به همه گفتم که بیخیال شدم. ولی دروغ گفتم🤫 من نمیتونم…
October 4, 2025 at 11:01 PM
من به همه گفتم که بیخیال شدم. ولی دروغ گفتم🤫 من نمیتونم…
گفتم بیحوصلهای، برای چیزی که اتفاق نیوفتاده اینگونه به من میتازی! تمام کارهای خوب این وسط را ندید گرفتهای، آنها را نمیبینی؟ گفت هرچه کردی برای خودت بوده. این، این، این جمله مرا آتش زد نه هیچکدام از حرفها و رفتارها…
September 30, 2025 at 9:31 PM
گفتم بیحوصلهای، برای چیزی که اتفاق نیوفتاده اینگونه به من میتازی! تمام کارهای خوب این وسط را ندید گرفتهای، آنها را نمیبینی؟ گفت هرچه کردی برای خودت بوده. این، این، این جمله مرا آتش زد نه هیچکدام از حرفها و رفتارها…
مرور خاطرات تو، قشنگتر از معاشرت با آدمهای کنونیست. مرورها جز دلتنگی آسیبی نمیزنند اما این آدمهای جدید، هر کدام زخم جدیدی در راه دارند…
September 28, 2025 at 10:25 PM
مرور خاطرات تو، قشنگتر از معاشرت با آدمهای کنونیست. مرورها جز دلتنگی آسیبی نمیزنند اما این آدمهای جدید، هر کدام زخم جدیدی در راه دارند…
سالها درس روانشناسی خوندم. حالا دانشجوی دکتری این مقطعم. سالها با آدمهای مختلفی کار کردم. امشب افسردگی طولانیمدت خودم رو میپذیرم. اینجا مینویسم که نوشته باشم و کسی نمیخواند. آدم میتواند کاملا به وضعیتش هشیار باشد و بعد از مدتها آن را بپذیرد. پذیرفتن ساده نیست…
September 26, 2025 at 8:06 PM
سالها درس روانشناسی خوندم. حالا دانشجوی دکتری این مقطعم. سالها با آدمهای مختلفی کار کردم. امشب افسردگی طولانیمدت خودم رو میپذیرم. اینجا مینویسم که نوشته باشم و کسی نمیخواند. آدم میتواند کاملا به وضعیتش هشیار باشد و بعد از مدتها آن را بپذیرد. پذیرفتن ساده نیست…
من خیلیییییی خستهم
من دیگه بریدم
بنویس یه جا بستریم کنن
من دیگه بریدم
بنویس یه جا بستریم کنن
September 26, 2025 at 7:52 PM
من خیلیییییی خستهم
من دیگه بریدم
بنویس یه جا بستریم کنن
من دیگه بریدم
بنویس یه جا بستریم کنن
مجنون عاشق لیلی بود. سر لیلی به معنی واقعی کلمه جنگ میشه. بهخاطر عشق مجنون به لیلی لشگرکشی میشه. خلاصه نمیشه که نمیشه. بعد سالها خبر فوت رقیب مجنون رو بهش میرسونن. میگن وقتشه. میگه وقت چی؟ تعجب میکنن. بابا لیلی دیگه! میگه خیلی وقته من تو دلم باهاش زندگی میکنم. اون همیشه با منه… خلاصه داستان منه…
June 11, 2025 at 11:24 PM
مجنون عاشق لیلی بود. سر لیلی به معنی واقعی کلمه جنگ میشه. بهخاطر عشق مجنون به لیلی لشگرکشی میشه. خلاصه نمیشه که نمیشه. بعد سالها خبر فوت رقیب مجنون رو بهش میرسونن. میگن وقتشه. میگه وقت چی؟ تعجب میکنن. بابا لیلی دیگه! میگه خیلی وقته من تو دلم باهاش زندگی میکنم. اون همیشه با منه… خلاصه داستان منه…
ولی دوست دارم بعد ۴،۵ سال اتفاقی یهجایی ببینمش. و اون لحظه بتونم خوشحال باشم. حداقل این آخرین تصویری باشه که از من تو ذهنش میمونه. آدمی که افسرده نموند، آدمی که حالش با زندگی بد نیست. اون تصویر آخر خیلی ناامید کننده بود.
June 4, 2025 at 11:46 PM
ولی دوست دارم بعد ۴،۵ سال اتفاقی یهجایی ببینمش. و اون لحظه بتونم خوشحال باشم. حداقل این آخرین تصویری باشه که از من تو ذهنش میمونه. آدمی که افسرده نموند، آدمی که حالش با زندگی بد نیست. اون تصویر آخر خیلی ناامید کننده بود.
یاد میگیریش جان دلم… بالاخره یادش میگیری…
June 4, 2025 at 11:25 PM
یاد میگیریش جان دلم… بالاخره یادش میگیری…
دیشب دوباره خوابت رو دیدم. آخرینبار چند ماه پیش اومده بودی. دیگه داشتم ناامید میشدم. مرسی که اومدی به خوابم♥️
June 4, 2025 at 8:19 AM
دیشب دوباره خوابت رو دیدم. آخرینبار چند ماه پیش اومده بودی. دیگه داشتم ناامید میشدم. مرسی که اومدی به خوابم♥️
بله درسته! جهنم، دیگران هستند.
May 31, 2025 at 8:19 PM
بله درسته! جهنم، دیگران هستند.
تو خودتم رفیقشون نبودی…
متاسفانه هیچکس این روزها رفیق نیست و متاسفانه نمیتونم به هیچکس اینو بگم. چون متوجه میشن که خودشون هم رفیق حساب نمیشن:)
May 31, 2025 at 6:59 PM
تو خودتم رفیقشون نبودی…
متاسفانه هیچکس این روزها رفیق نیست و متاسفانه نمیتونم به هیچکس اینو بگم. چون متوجه میشن که خودشون هم رفیق حساب نمیشن:)
May 31, 2025 at 6:59 PM
متاسفانه هیچکس این روزها رفیق نیست و متاسفانه نمیتونم به هیچکس اینو بگم. چون متوجه میشن که خودشون هم رفیق حساب نمیشن:)
«دل نازکی مریضیه دکتر؟ باس نمونهبرداری کنین؟ میشه جراحی کنین ابرهای گلوم رو دربیارین؟ می دونم خطر داره اما خطرش کمتر از حرفهاییه که قورت میدیم. من خیلی خسته شدم دیگه. خسته شدم از این همه شب، از این همه روز. از این همه هی" درست میشه، نترس" گفتن به خودم که بدونم دروغه و دیگه هیچی هیچ وقت درست نمیشه.»
May 29, 2025 at 9:49 PM
«دل نازکی مریضیه دکتر؟ باس نمونهبرداری کنین؟ میشه جراحی کنین ابرهای گلوم رو دربیارین؟ می دونم خطر داره اما خطرش کمتر از حرفهاییه که قورت میدیم. من خیلی خسته شدم دیگه. خسته شدم از این همه شب، از این همه روز. از این همه هی" درست میشه، نترس" گفتن به خودم که بدونم دروغه و دیگه هیچی هیچ وقت درست نمیشه.»
جهان چه بیمایه بود جانکم…
May 29, 2025 at 4:06 PM
جهان چه بیمایه بود جانکم…
ما کاری نمیکنیم فقط پاتولوژی روانی همدیگه رو نیشگون میگیریم. دیگری دردش میاد، داد میزنه! فکر میکنه ما قصد اذیتش رو داشتیم، ما فکر نمیکنیم جای حساسی رو تحریک کردیم. اون چیزی به ما نمیگه ولی خشمگین میمونه. ما هم چیزی نمیگیم. حالا پاتولوژی عمیقتر میشه…
May 29, 2025 at 7:06 AM
ما کاری نمیکنیم فقط پاتولوژی روانی همدیگه رو نیشگون میگیریم. دیگری دردش میاد، داد میزنه! فکر میکنه ما قصد اذیتش رو داشتیم، ما فکر نمیکنیم جای حساسی رو تحریک کردیم. اون چیزی به ما نمیگه ولی خشمگین میمونه. ما هم چیزی نمیگیم. حالا پاتولوژی عمیقتر میشه…
در رویایت دنبال چه میگردی که در بیداری پیدا نمیشود؟ بخواب آدم بیچاره… بخواب که تنها پناهت، خواب شده…
May 28, 2025 at 9:31 PM
در رویایت دنبال چه میگردی که در بیداری پیدا نمیشود؟ بخواب آدم بیچاره… بخواب که تنها پناهت، خواب شده…