Roya z
banner
royaaa.bsky.social
Roya z
@royaaa.bsky.social
پیام داده:
گلی داره بارون میاد، جات خیلی خالیه.

هر وقت من پام رو از این شهر بیرون می‌ذارم، یا بارون میاد یا برف. باید پول بگیرم از ذی‌نفعان و شهر رو ترک کنم :)
December 1, 2025 at 1:19 PM
این برس رو طی دو قسط (و نه حتی نقد) تازه خریدم ۳ میلیون و نهصد. اسنپ‌پی برای بلاک‌فرایدی این‌جوری قیمت داده. اصلا هیچ اعتباری به قیمتاشون نیست.
November 28, 2025 at 10:11 AM
کوچک‌ترین ناراحتی برای من برابره با سرگیجه‌ی شدید. امروز لرز هم بهش اضافه شد.
November 20, 2025 at 10:12 AM
انگار آدم زورش میاد بعد عمل دوباره عینک بزنه. منم مقاومت می‌کنم، با وجود ضعف دوباره.
من خیلی از سالهای عمرم رو عینک زدم ،تا جایی که یادم میاد مشکلی هم با عینک زدن نداشتم ،بعدش چشمام رو عمل کردم و زندگی قشنگ و شفاف بود تا همین سال پیش که کم کم دوباره احساس کردم خوب نمیبینم.
اما همچنان در برابر عینک زدن مقاوت میکنم.
و از اینکه قراره دوباره عینک بزنم خیلی ناراحتم.
November 10, 2025 at 2:10 PM
خیلی وقت بود مریض نشده بودم، حالا درست امشب که خواهرم میاد خونه‌مون زکامم شدید. اونم حساس... نگرانم خواهرزاده‌ام مریض بشه.
October 22, 2025 at 6:07 PM
خیلی به سپینود فکر می‌کنم. واقعا حیفم میاد از مرگ اونایی که این همه شور زندگی دارن و حریف سرطان نمی‌شن. من هنوز خواب حنا رو می‌بینم و با آهنگایی که دوست داشت، گریه می‌کنم.
October 19, 2025 at 1:00 PM
سپینود ایران بود این اواخر و نمی‌دونستم. اینجا دست از زندگی شست، توی خاکی که آرزوی آزادیش به دلش موند. سپینود، مریم، حنا و خیلیا که جوون رفتن و گوربه‌گور شدن این جرثومه‌ها رو ندیدن. چه بسا ما هم نبینیم.
October 16, 2025 at 3:58 PM
Reposted by Roya z
سپینود رو با گل و گیاه و زومبا و ادبیات و موکا و صبا و تاج زیتون به خاطر می‌سپارم. قشنگ بودی عزیز.
October 15, 2025 at 8:48 PM
اومدیم خونه‌ی پدریم. بعد از مدت‌ها، هوای خنک. الان هم نوبت آبیاری باغه و بابام در حال آبیاری‌. آخرین باری که چنین شبی داشتیم، صبحش جنگ شروع شد.
September 11, 2025 at 8:13 PM
نارنگی اومده، ترش اما نوید پاییز.
September 3, 2025 at 9:36 AM
می‌گن روز جهانی وبلاگه. ثمره‌ی وبلاگ برای من کلی دوست و آشنا توی دنیای واقعی بود. به اضافه‌ی یک عدد همسر، که ۵ ساله کنار همیم و ۱۶ ساله همدیگرو می‌شناسیم.
September 1, 2025 at 12:50 PM
مادرشوهرم امشب خونه‌ی ما خوابیده، عمرا بتونم با این صدای خروپف شدید بخوابم.
August 24, 2025 at 7:45 PM
امروزم برق رو قطع نکردن، پس حدسم‌ بی‌راه نیست.
امروز برق رو قطع نکردن، فکر می‌کنن ما ممکنه یادمون بره به بالا و پایین عقاید تحمیلیشون فحش بدیم. دیگه اون‌قدر که حافظه‌مون تعطیل نیست.
August 22, 2025 at 8:22 PM
اصولا هر کسی به ما زوج‌های بی‌بچه می‌رسه، سعی می‌کنه نظرمون رو در مورد بچه عوض کنه. امروز مرد همسایه می‌گفت: اگه می‌خوای ملکه بشی، باید شوهرت رو شاه کنی :) ولیعهدی که وارث فقر و خفقان و مملکت ویرانه بشه، به چه دردی می‌خوره؟
August 20, 2025 at 11:52 AM
امروز برق رو قطع نکردن، فکر می‌کنن ما ممکنه یادمون بره به بالا و پایین عقاید تحمیلیشون فحش بدیم. دیگه اون‌قدر که حافظه‌مون تعطیل نیست.
August 14, 2025 at 12:24 PM
امروز سالگرد ازدواجمونه، و روز جهانی عاشقان کتاب هم هست... البته اینو الان فهمیدم :)
و با توجه به اینکه کتابخونه‌ی همسرم، مهریه‌ی منه؛ در این تقارن نشانه‌هایی است برای آنان که می‌اندیشند :)))
August 9, 2025 at 10:40 AM
برای اولین بار توی عمرم جرم‌گیری کردم. خیلی خیلی چندشناکه، اما نتیجه‌اش خیللللی خوب بود.
August 3, 2025 at 5:07 PM
مستاجر بودن، نفرینه. خسته‌ام از بی‌ثباتی مدام. به هر کی هم می‌رسیم، می‌گه با خیال راحت بشینین و من خونه رو نمی‌خوام... دو سال نشده پسرشون قصد تاهل پیدا می‌کنه.
July 29, 2025 at 7:39 PM
من یه ظرفیتی دارم برای از تو دور بودن، ظرفیتی اندک. مثلا الان ابرهای همه عالم در دلم می‌گریند.
#سومین_روز
July 17, 2025 at 4:24 PM
جی‌پی‌اس گوشیم امروز اصلا کار نمی‌کرد. هم‌چنین گوشی راننده. چه استرسی تحمل کردم تا مسیر رو پیدا کنیم. سگ تو روحتون.
July 15, 2025 at 9:37 AM
همسایه‌هامون که برادر بودن، دیشب دعوا کردن. دعوایی که منجر به مرگ یکی‌شون شد. مرگ ناشی از سکته. از دیشب صدای شیون و فریاد خانواده‌اش قطع نمی‌شه. سنی هم نداشت. بعد از این برادر دیگه چطور زندگی می‌کنه؟
July 9, 2025 at 9:50 AM
Reposted by Roya z
پریشبا داشتم فکر میکردم یه روزی روزگاری اگه این حرومیا دیگه نبودن، کاش یکی بیاد یه فیلم داستانی بسازه در مورد وحید آنلاین. این آدم واقعن پدیده‌اس. یه دونه کاربر که اعتبارش بی برو برگرد از تک تک خبرگزاریهای موجود بیشتره.

پ.ن: حتی اگه یه تیم باشه (که بعید میدونم) بازم حیرت‌انگیزه.
June 20, 2025 at 5:31 PM
یه آشنای خیلی ساده‌دلی داریم، دیشب می‌گفت برای پیروزی رزمندگان سوره‌ی فتح خوندیم. امروز صبح دیدم خیابون فتح رو زدن :)) حالا می‌خوام بهش بگم امشب سوره‌ی پاستور بخونه.
June 18, 2025 at 8:02 AM
عجب بارونی! عاشق صدای رعد و برق و بارون شدیدم.
June 10, 2025 at 5:43 PM
لیست جاهایی که قطع برق ندارن، دیدم. از کله‌گنده‌ها که بگذریم، ویلاهای دماوند و لواسون حضرات که شاید سالی یه هفته هم توش نباشن، خانواده‌ی رفسنجانی و ویلای احمدی‌نژاد... از همه لج‌دربیارتر، خونه‌ی پسر عارف ِ پفیوز که خودش رو ژن برتر می‌دونه.
June 4, 2025 at 9:16 PM