تشنهٔ یک صحبت طولانیام
– محمدعلی بهمنی.
تشنهٔ یک صحبت طولانیام
– محمدعلی بهمنی.
دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم.
تنگ در آغوش هم
خوابیده در قفسه های کتابخانه ای روستایی!
گاهی تو را گاهی مرا، تنها به سبب
تشدید دلتنگی هایمان
به امانت می برند.
:)
عباس معروفی
دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم.
تنگ در آغوش هم
خوابیده در قفسه های کتابخانه ای روستایی!
گاهی تو را گاهی مرا، تنها به سبب
تشدید دلتنگی هایمان
به امانت می برند.
:)
عباس معروفی
همان روزهای معمولی است!
آنروزها که میپرسند: چه خبر؟
میگویی: «هیچی!».
چاره نیست
بیا بلندای انتظارمان از خوب را
تا مرز «هیچ» کوتاه کنیم
باید روایتی قابلتحمل از زندگی نوشت.
———
حسام ایپکچی
همان روزهای معمولی است!
آنروزها که میپرسند: چه خبر؟
میگویی: «هیچی!».
چاره نیست
بیا بلندای انتظارمان از خوب را
تا مرز «هیچ» کوتاه کنیم
باید روایتی قابلتحمل از زندگی نوشت.
———
حسام ایپکچی