Pinned
Mee
@mina2000.bsky.social
· Nov 18
توییتریان رو می‌بینم که فوج فوج دارن میان اینجا
عزیزان اینجا صاحاب داره. بحث و دعوا و محتوای واکنشی نداریم. فقط گل و بلبل و روزمره و عکس غذا و چایی و قهوه
ترندها فقط به این صورته که یکی آلو اسفناج درست می‌کنه گزارش میده بقیه هم اون هفته به ترتیب آلواسفناج می‌پزن
عزیزان اینجا صاحاب داره. بحث و دعوا و محتوای واکنشی نداریم. فقط گل و بلبل و روزمره و عکس غذا و چایی و قهوه
ترندها فقط به این صورته که یکی آلو اسفناج درست می‌کنه گزارش میده بقیه هم اون هفته به ترتیب آلواسفناج می‌پزن
مانیفست بلواسکای: همه خودشون به ته اخبار و کثافات جهان و منطقه و کشور دسترسی دارن، اگه میخوای به اونا واکنش نشون بدی، اینستاگرام و توییتر هستن. فقط خودتو وردار بیار بلواسکای، بی‌بحث و دعوا و هوچی‌گری.
دیوارهای ضخیم این خونه قدیمی خیلی رازدارن و صدای حرف رو تو خودشون نگه می‌دارن ولی در برابر صدای سرفه‌های سهمگین مریضی دیگه کاری ازشون برنمیاد. همش فکر می‌کنم کاش ویروس‌های مریضی خانم همسایه بغلی هیچ جوره نتونن بیان اینور.
November 15, 2025 at 7:50 PM
دیوارهای ضخیم این خونه قدیمی خیلی رازدارن و صدای حرف رو تو خودشون نگه می‌دارن ولی در برابر صدای سرفه‌های سهمگین مریضی دیگه کاری ازشون برنمیاد. همش فکر می‌کنم کاش ویروس‌های مریضی خانم همسایه بغلی هیچ جوره نتونن بیان اینور.
گفتم لکن اینطور نباشد که همه‌اش غر بریزم وسط تایملاین.
بعد مدتها پنکیک درست کردم. روش سیب گذاشتم و ازش خواهش کردم برام ادای تارت دربیاره که تاحدی درآورد.
بعد مدتها پنکیک درست کردم. روش سیب گذاشتم و ازش خواهش کردم برام ادای تارت دربیاره که تاحدی درآورد.
November 15, 2025 at 1:49 PM
گفتم لکن اینطور نباشد که همه‌اش غر بریزم وسط تایملاین.
بعد مدتها پنکیک درست کردم. روش سیب گذاشتم و ازش خواهش کردم برام ادای تارت دربیاره که تاحدی درآورد.
بعد مدتها پنکیک درست کردم. روش سیب گذاشتم و ازش خواهش کردم برام ادای تارت دربیاره که تاحدی درآورد.
شاید باورش سخت باشه ولی امروز اولین روز پاییزی بود که آسمون یه مقدار ابری بود. بارون نه ها، فقط یکم از خورشید مرخصی گرفتیم.
November 15, 2025 at 11:19 AM
شاید باورش سخت باشه ولی امروز اولین روز پاییزی بود که آسمون یه مقدار ابری بود. بارون نه ها، فقط یکم از خورشید مرخصی گرفتیم.
خیلی سال بود نشنیده بودم کسی از تو کوچه و خیابون رد بشه و بگه: لاحـــاف‌دوزی!
November 15, 2025 at 7:13 AM
خیلی سال بود نشنیده بودم کسی از تو کوچه و خیابون رد بشه و بگه: لاحـــاف‌دوزی!
چند روزه یه جوری غمگینم که انگار یکی مرده و منم با دستای خودم خاکش کردم، فقط یادم نمیاد و نمی‌دونم کی. لعنت به ژن افسرده.
November 14, 2025 at 12:56 PM
چند روزه یه جوری غمگینم که انگار یکی مرده و منم با دستای خودم خاکش کردم، فقط یادم نمیاد و نمی‌دونم کی. لعنت به ژن افسرده.
غذای فردا رو آماده کردم ولی کار فردا کلش مونده. بعدش قراره بریم یه تولد بی‌موضوع چندهفته گذشته برام بگیرن. کاش واقعا زحمت نمی‌کشیدن و به حرفم گوش می‌دادن. درحالی که پریود و ورم کرده و دردمندم، دوست داشتم برمی‌گشتم خونه نه اینکه ادای یه متولد شاد رو درآرم.
November 11, 2025 at 6:47 PM
غذای فردا رو آماده کردم ولی کار فردا کلش مونده. بعدش قراره بریم یه تولد بی‌موضوع چندهفته گذشته برام بگیرن. کاش واقعا زحمت نمی‌کشیدن و به حرفم گوش می‌دادن. درحالی که پریود و ورم کرده و دردمندم، دوست داشتم برمی‌گشتم خونه نه اینکه ادای یه متولد شاد رو درآرم.
به تکنولوژی کوکو سیب‌زمینی با یه قاشق روغن دست یافتم.
November 11, 2025 at 6:42 PM
به تکنولوژی کوکو سیب‌زمینی با یه قاشق روغن دست یافتم.
امروز یه جلسه آنلاین بودم تو گول میت. تمام مدت استرس کاربری به نام حمید رو داشتم که دوربینش باز بود و خودش زیر پتو. همش منتظر بودم حمید لخت از زیر پتو بیاد بیرون. واسه همین هیچی از جلسه نفهمیدم. بقیه هم که حواسشون نیست، من به جاشون حرص می‌خورم و استرس می‌گیرم.
November 11, 2025 at 4:05 PM
امروز یه جلسه آنلاین بودم تو گول میت. تمام مدت استرس کاربری به نام حمید رو داشتم که دوربینش باز بود و خودش زیر پتو. همش منتظر بودم حمید لخت از زیر پتو بیاد بیرون. واسه همین هیچی از جلسه نفهمیدم. بقیه هم که حواسشون نیست، من به جاشون حرص می‌خورم و استرس می‌گیرم.
درحالی که دستگاه تصفیه هوا داشت آبی و پاک و نرمال کار می‌کرد از نیم ساعت پیش یهو قرمز شد و شروع کرد به کار کردن دیوانه‌وار، درحالی که دری هم باز نشده بود. انگار زهر پخش شده بود تو هوا.
November 10, 2025 at 7:24 PM
درحالی که دستگاه تصفیه هوا داشت آبی و پاک و نرمال کار می‌کرد از نیم ساعت پیش یهو قرمز شد و شروع کرد به کار کردن دیوانه‌وار، درحالی که دری هم باز نشده بود. انگار زهر پخش شده بود تو هوا.
۱۲ سال پیش با یه دوستی، ۱سال تو یه شهر زندگی و رفاقت کردیم. بعد دیگه سالها ندیدیمش. نامزد کرد و با نامزدش هم دوست شدیم. چند سال بعد که اومدن اینجا عروسی گرفتن، با این دختر کلا ۵دقیقه تو عروسیش رو‌‌در‌رو حرف زدم. بقیه‌اش تماس تصویری و پیام. انقدر مهربون و گله که باورم نمیشه اصل دوستیمون آنلاین شکل گرفته.
November 9, 2025 at 8:59 PM
۱۲ سال پیش با یه دوستی، ۱سال تو یه شهر زندگی و رفاقت کردیم. بعد دیگه سالها ندیدیمش. نامزد کرد و با نامزدش هم دوست شدیم. چند سال بعد که اومدن اینجا عروسی گرفتن، با این دختر کلا ۵دقیقه تو عروسیش رو‌‌در‌رو حرف زدم. بقیه‌اش تماس تصویری و پیام. انقدر مهربون و گله که باورم نمیشه اصل دوستیمون آنلاین شکل گرفته.
درحالی که عزیزانی در سرزمین‌های دور دارن برای هم «برف نو، برف نو، سلام سلام» می‌فرستن و امیدوارم کیفشو کنن، آسمون تهران از ۷ اردیبهشت تف هم کف دست ما ننداخته، دوستان.
November 9, 2025 at 6:54 PM
درحالی که عزیزانی در سرزمین‌های دور دارن برای هم «برف نو، برف نو، سلام سلام» می‌فرستن و امیدوارم کیفشو کنن، آسمون تهران از ۷ اردیبهشت تف هم کف دست ما ننداخته، دوستان.
امروز از ترس اینکه آب دفتر قطع باشه نرفتم و موندم خونه. نتیجه‌اش اینکه تبوله درست کردم، بساط اولین آش گردو رو راه انداختم. نخود داره می‌پزه به جهت هوموس. باید برم نون هم بخرم. کار؟ دریغ از یه خط!
November 9, 2025 at 1:02 PM
امروز از ترس اینکه آب دفتر قطع باشه نرفتم و موندم خونه. نتیجه‌اش اینکه تبوله درست کردم، بساط اولین آش گردو رو راه انداختم. نخود داره می‌پزه به جهت هوموس. باید برم نون هم بخرم. کار؟ دریغ از یه خط!
این سفیر کره جنوبی هم دیگه گندشو درآورده.
هر صفحه‌ای رو باز می‌کنی داره توش آواز می‌خونه.
هر صفحه‌ای رو باز می‌کنی داره توش آواز می‌خونه.
November 8, 2025 at 5:59 PM
این سفیر کره جنوبی هم دیگه گندشو درآورده.
هر صفحه‌ای رو باز می‌کنی داره توش آواز می‌خونه.
هر صفحه‌ای رو باز می‌کنی داره توش آواز می‌خونه.
دلم می‌خواست شرایط زندگی تو این شهر طوری نبود که هر روز آرزو کنم کاش ته یه ده دورافتاده خونه داشتم. مطمئنم اونجا هم نهایتا حوصله‌ام سر میره و این ملال همه‌جا دنبال من میاد.
November 8, 2025 at 6:19 AM
دلم می‌خواست شرایط زندگی تو این شهر طوری نبود که هر روز آرزو کنم کاش ته یه ده دورافتاده خونه داشتم. مطمئنم اونجا هم نهایتا حوصله‌ام سر میره و این ملال همه‌جا دنبال من میاد.
چهره و یاد اون دختر یه لحظه از جلوی چشم و خاطرم کنار نمیره.
November 7, 2025 at 6:07 PM
چهره و یاد اون دختر یه لحظه از جلوی چشم و خاطرم کنار نمیره.
Reposted by Mee
اگر می‌تونید و دوست دارید و اعتماد دارید که تو تامین غذای این بچه و ادامه درمانش کمک کنید خیلی ممنون میشم. حتما هم فاکتور و عکس و... میدم. حتی اگه قرض باشه و بهتون برگردونم بعدا هم کمک خیلی بزرگیه. اگر دوست داشتید سرپرستش بشید هم بهم پیام بدید حتما.
November 7, 2025 at 12:09 PM
اگر می‌تونید و دوست دارید و اعتماد دارید که تو تامین غذای این بچه و ادامه درمانش کمک کنید خیلی ممنون میشم. حتما هم فاکتور و عکس و... میدم. حتی اگه قرض باشه و بهتون برگردونم بعدا هم کمک خیلی بزرگیه. اگر دوست داشتید سرپرستش بشید هم بهم پیام بدید حتما.
Reposted by Mee
ولی هنوز کارهای درمانیش مونده، به خاطر کلسی کلی دندون لق و کشیدنی داره که هفته دیگه و بعد تموم شدن دوره داروهاش باید ببرمش. دندون‌هاش باعث شدن فقط غذای نرم بتونه بخوره. من فقط تا فردا برای این بچه غذا دارم، چون دوتا گربه دیگه هم مریض شدن و هزینه‌ها سر به فلک کشیده.
November 7, 2025 at 12:09 PM
ولی هنوز کارهای درمانیش مونده، به خاطر کلسی کلی دندون لق و کشیدنی داره که هفته دیگه و بعد تموم شدن دوره داروهاش باید ببرمش. دندون‌هاش باعث شدن فقط غذای نرم بتونه بخوره. من فقط تا فردا برای این بچه غذا دارم، چون دوتا گربه دیگه هم مریض شدن و هزینه‌ها سر به فلک کشیده.
Reposted by Mee
نمی‌دونم فایده داشته باشه اینجا بگم یا نه، خیلی هم شرمنده‌ام، ولی من چند ساله به گربه‌های کوچه غذا میدم و در حد توانم درمانشون می‌کنم. الان به جایی رسیدم که خیلی سخت شده برام هزینه درمان. این بچه چند هفته‌ست داره به خاطر کلسی شدید و توکسوپلاسموز درمان میشه، عکس روز اول و الانش رو گذاشتم
November 7, 2025 at 12:09 PM
نمی‌دونم فایده داشته باشه اینجا بگم یا نه، خیلی هم شرمنده‌ام، ولی من چند ساله به گربه‌های کوچه غذا میدم و در حد توانم درمانشون می‌کنم. الان به جایی رسیدم که خیلی سخت شده برام هزینه درمان. این بچه چند هفته‌ست داره به خاطر کلسی شدید و توکسوپلاسموز درمان میشه، عکس روز اول و الانش رو گذاشتم
رابطه سرشار از عشق و نفرت توأمان با برخی اعضای فامیل باید تا این سن و سال دیگه عادی میشد برام، ولی نشده.
November 7, 2025 at 2:27 PM
رابطه سرشار از عشق و نفرت توأمان با برخی اعضای فامیل باید تا این سن و سال دیگه عادی میشد برام، ولی نشده.
تنها نرفتم و خیلی خوب شد که همراهم اومد.
مهمونی‌ای در پیشه که نه حوصله میزبان رو دارم و نه هیچکدوم از مهمونا رو. این پسر هم از اول گفت که نمیاد. هم مجبورم تنهایی برم و هم بار توضیح دادن اینکه چرا اون روز تنها رفتم روی شونمه. حق میدم که دلش نخواد بیاد، چون خودمم نمیخوام برم ولی مجبووورم.
November 7, 2025 at 2:23 PM
تنها نرفتم و خیلی خوب شد که همراهم اومد.
بالاخره برای پدربزرگم گلابی ایرانی خوشمزه که مزه گلابی‌های قدیم رو میده پیدا کردم. قیافه نداره، ولی مزه بهشت میده. تو سفر آخر کل شهر رو زیر و رو کردیم و نبود. امیدوارم واقعا بهش بچسبه، حتی اگه بهمون نگه.
November 6, 2025 at 3:55 PM
بالاخره برای پدربزرگم گلابی ایرانی خوشمزه که مزه گلابی‌های قدیم رو میده پیدا کردم. قیافه نداره، ولی مزه بهشت میده. تو سفر آخر کل شهر رو زیر و رو کردیم و نبود. امیدوارم واقعا بهش بچسبه، حتی اگه بهمون نگه.
پاییز هر روزش برام شبیه یه جشنه. حتی پاییز یه جای بوگندو و بی‌‌خاصیتی مثل تهران.
خبر غم‌انگیز اینکه امروز پاییز به نیمه رسید. حالا اگه تابستون بود، تازه رسیده بودیم به شب تعطیلی هفتم تیر!
خبر غم‌انگیز اینکه امروز پاییز به نیمه رسید. حالا اگه تابستون بود، تازه رسیده بودیم به شب تعطیلی هفتم تیر!
November 6, 2025 at 12:30 PM
پاییز هر روزش برام شبیه یه جشنه. حتی پاییز یه جای بوگندو و بی‌‌خاصیتی مثل تهران.
خبر غم‌انگیز اینکه امروز پاییز به نیمه رسید. حالا اگه تابستون بود، تازه رسیده بودیم به شب تعطیلی هفتم تیر!
خبر غم‌انگیز اینکه امروز پاییز به نیمه رسید. حالا اگه تابستون بود، تازه رسیده بودیم به شب تعطیلی هفتم تیر!