MY Chnl: 🎧 https://t.me/witchzone1
MY Twitr: ✨️ https://x.com/madwitch13_?t=yOPKTdkqKy6HxHKwv5mcSA&s=09
شما نمیدونید چه فرصتهایی توی مقصد جدید نهفتهاست.
شما نمیدونید چه فرصتهایی توی مقصد جدید نهفتهاست.
Or sun or summer days
It's all a game to me anyway...
Or sun or summer days
It's all a game to me anyway...
~سالوادور دالی
~سالوادور دالی
این جنازههای دَلَمه بستهای که گوشه اتاق با چشمانی باز به او خیره شده بودند عذابش میدادند؛ اما باید میکشت، حس درد و عجز دست و پا زدنشان بین مرگ و زندگی تنها احساسی بود که میتوانست درک کند و از آن لذت ببرد...
این جنازههای دَلَمه بستهای که گوشه اتاق با چشمانی باز به او خیره شده بودند عذابش میدادند؛ اما باید میکشت، حس درد و عجز دست و پا زدنشان بین مرگ و زندگی تنها احساسی بود که میتوانست درک کند و از آن لذت ببرد...
مردم درحال رفت و آمد بودن؛ روی یه پل کهنه ایستاده بودم. به نظر میرسید تنهام. به نظر میرسید هرکسی با دوستی اومده بیرون.
اما درست آخرش، من یه نفر رو ته پل دیدم.
درست رو به روی من، چهره اشو یادم نیست اما خیلی آشنا بود پس چرا نمیشناختمش؟
ذهنم نزاشت بشناسمش...
مردم درحال رفت و آمد بودن؛ روی یه پل کهنه ایستاده بودم. به نظر میرسید تنهام. به نظر میرسید هرکسی با دوستی اومده بیرون.
اما درست آخرش، من یه نفر رو ته پل دیدم.
درست رو به روی من، چهره اشو یادم نیست اما خیلی آشنا بود پس چرا نمیشناختمش؟
ذهنم نزاشت بشناسمش...
به هرحال از ما چیزی نمیمونه؛ نهایتا غبار مه آلودی از ته مونده خاطرات یکی دیگه باشیم، تازه اونم شاید...
به هرحال از ما چیزی نمیمونه؛ نهایتا غبار مه آلودی از ته مونده خاطرات یکی دیگه باشیم، تازه اونم شاید...
نسبت به خودم، آینده، دنیا، آدما، حس میکنم روی تردمیلم، فکر میکنم واقعیتی که میشناختم از من جلو زده، شاید دارم دنبال نور میدوئم...
نسبت به خودم، آینده، دنیا، آدما، حس میکنم روی تردمیلم، فکر میکنم واقعیتی که میشناختم از من جلو زده، شاید دارم دنبال نور میدوئم...
آیا تونستم اون شخص رو فراری بدم؟
آیا تونستم اون شخص رو فراری بدم؟
بعد بابام گفت شاید چون یادش رفته خودش چی بوده، تنها چیزی که یادشه همین نقاب ورّاج و اجتماعیشه🤷🏻♂️
بعد بابام گفت شاید چون یادش رفته خودش چی بوده، تنها چیزی که یادشه همین نقاب ورّاج و اجتماعیشه🤷🏻♂️
بیگانه: راستی؟
کامیلا: به راستی که زمانش رسیده است. ما همگی رخ نموده ایم، جز تو.
بیگانه: من نقاب بر چهره ندارم.
کامیلا: (وحشت زده) نقاب ندارد؟ نقاب ندارد!
#پادشاه_زردپوش
بیگانه: راستی؟
کامیلا: به راستی که زمانش رسیده است. ما همگی رخ نموده ایم، جز تو.
بیگانه: من نقاب بر چهره ندارم.
کامیلا: (وحشت زده) نقاب ندارد؟ نقاب ندارد!
#پادشاه_زردپوش