ببر اندوه دل و لبخند شیرین کودکان کار بیار
ببر اندوه دل و لبخند شیرین کودکان کار بیار
لعنت بر ذاتِ آخوند فراوان بود
لعنت بر ذاتِ آخوند فراوان بود
ندهم دل به هیچ دلبندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
دل در غم عشق تو رسواي جهان تا کي
دل در غم عشق تو رسواي جهان تا کي
شکوه ها ز دست زمانه کردم
آستین چو از چشم برگرفتم
جوی خون به دامان روانه کردم
از چه روی، چون ارغنون ننالم
از جفایت ای چرخ دون ننالم
عارف قزوینی
شکوه ها ز دست زمانه کردم
آستین چو از چشم برگرفتم
جوی خون به دامان روانه کردم
از چه روی، چون ارغنون ننالم
از جفایت ای چرخ دون ننالم
عارف قزوینی
گویم ات انا الحقیقت داغنون
گویم ات انا الحقیقت داغنون
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی