ببر اندوه دل و لبخند شیرین کودکان کار بیار
ببر اندوه دل و لبخند شیرین کودکان کار بیار
عامو نوید چطوری یهو غیب شدی،چطو شدی
روبراهی؟کسالت و مریضی که نداری انشاالله؟
حداقل از حالت خبرمون کن
عامو نوید چطوری یهو غیب شدی،چطو شدی
روبراهی؟کسالت و مریضی که نداری انشاالله؟
حداقل از حالت خبرمون کن
لعنت بر ذاتِ آخوند فراوان بود
لعنت بر ذاتِ آخوند فراوان بود
ندهم دل به هیچ دلبندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
دل در غم عشق تو رسواي جهان تا کي
دل در غم عشق تو رسواي جهان تا کي
عجب خیال خوشی کردهام، خدا بکند
سزای مردم بیگانه را دهم روزی
که روزگار تو را با من آشنا بکند
عجب خیال خوشی کردهام، خدا بکند
سزای مردم بیگانه را دهم روزی
که روزگار تو را با من آشنا بکند
شکوه ها ز دست زمانه کردم
آستین چو از چشم برگرفتم
جوی خون به دامان روانه کردم
از چه روی، چون ارغنون ننالم
از جفایت ای چرخ دون ننالم
عارف قزوینی
شکوه ها ز دست زمانه کردم
آستین چو از چشم برگرفتم
جوی خون به دامان روانه کردم
از چه روی، چون ارغنون ننالم
از جفایت ای چرخ دون ننالم
عارف قزوینی
بر تازیانه زار تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایت نفرت
بریدن.
آه، از که سخن می گویم؟
ما بی چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهانند.
بر تازیانه زار تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایت نفرت
بریدن.
آه، از که سخن می گویم؟
ما بی چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهانند.
خون شد و دم به دم همی از مژه میچکانمش
سعدیِ جان
خون شد و دم به دم همی از مژه میچکانمش
سعدیِ جان
از برف به گندم فرود می آید
دریغا عشق
که شد و باز نیامد
دریغا عشق
که بر باد شد
گارسیا لورکا
ترجمه احمد شاملو
از برف به گندم فرود می آید
دریغا عشق
که شد و باز نیامد
دریغا عشق
که بر باد شد
گارسیا لورکا
ترجمه احمد شاملو
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش
گویم ات انا الحقیقت داغنون
گویم ات انا الحقیقت داغنون
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
عیسی دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟
حضرت دوست حافظ شیراز
عیسی دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟
حضرت دوست حافظ شیراز
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
جناب استاد سخن سعدی
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
جناب استاد سخن سعدی