من یه عشقم که بهش میتونه قلبت مبتلا شه
من یه عشقم که بهش میتونه قلبت مبتلا شه
بسه هر چی صبر کرده دلم
نمیشه خب هر دفعه که من
یه بارم اون برگرده به من
بسه هر چی صبر کرده دلم
نمیشه خب هر دفعه که من
یه بارم اون برگرده به من
اینو نوشتم که یادم بمونه از این به بعد تو هیچ کار گروهی شرکت نکنم و همینجوری تنهایی جلو برم.و یادم باشه وقتی کیسی رو برمیداری بابد تا تهش براش تلاش کنی که به سرپناه امنی برسه
اینو نوشتم که یادم بمونه از این به بعد تو هیچ کار گروهی شرکت نکنم و همینجوری تنهایی جلو برم.و یادم باشه وقتی کیسی رو برمیداری بابد تا تهش براش تلاش کنی که به سرپناه امنی برسه
خدا نصیب نکنه
خدا نصیب نکنه
رها شدن
این بود زندگی
رها شدن
این بود زندگی
می گویم : می ترسم ، می ترسم گم شوم میان قصه های خودم ، می ترسم گم کنم کدام زندگی من است و کدام قصه ؟
می گوید : عیب ندارد دختر جان تو بنویس ، با هم زندگیش می کنیم . کی گفته که نمی شه قصه هارو زندگی کرد ...
می گویم : می ترسم ، می ترسم گم شوم میان قصه های خودم ، می ترسم گم کنم کدام زندگی من است و کدام قصه ؟
می گوید : عیب ندارد دختر جان تو بنویس ، با هم زندگیش می کنیم . کی گفته که نمی شه قصه هارو زندگی کرد ...
بیا
…
بیا
…
بداخلاقترين گربه دنيا را نيز اگر از خواب تازه بيدار شده باشد میشود حسابی مشت و مال داد و فشارش داد و جيکش هم در نیاد
بداخلاقترين گربه دنيا را نيز اگر از خواب تازه بيدار شده باشد میشود حسابی مشت و مال داد و فشارش داد و جيکش هم در نیاد
سَوَه در باختر
فِرَدَدَفْش در نیمروز :جنوب
ویدَدَفْش در نیمروز :جنوب
وُروبَرِشْن در شمال
وُروجَرِشن در شمال
خوَنیرَس / خونیزه در میانه : مرکز
سَوَه در باختر
فِرَدَدَفْش در نیمروز :جنوب
ویدَدَفْش در نیمروز :جنوب
وُروبَرِشْن در شمال
وُروجَرِشن در شمال
خوَنیرَس / خونیزه در میانه : مرکز
تو قلبم دردشو حس میکنم
تو قلبم دردشو حس میکنم