Miss Caramel
banner
callmiiran.bsky.social
Miss Caramel
@callmiiran.bsky.social
Illustrator, Artist, Crazy Cat Lady 🐞
من یه سازم که به رقص تو صدای من صداشه
من یه عشقم که بهش میتونه قلبت مبتلا شه
February 16, 2025 at 8:44 PM
دیگه با اون قهر کرده دلم
بسه هر چی صبر کرده دلم
نمیشه خب هر دفعه که من
یه بارم اون برگرده به من
February 15, 2025 at 12:29 PM
عکس‌ توی خانه‌ی آنها گرفته شده. چند هفته پیش. نیم‌رخم پیداست و انگشتر بزرگ سبزم. دربارهء عکسهای خودم سخت‌گیرام. معمولا دوست‌شان ندارم. شبیه من نیستند. اما این یکی... توی این عکس من غایب ام. حواس‌پرت. دور. شبیه خودم ام، خود آن شبم، توی خانه‌ی آن‌ها. این یکی را دوست دارم.
January 21, 2025 at 10:06 AM
I brought you this book and this photo. I'm not smiling in it. I don't know how to do that: hold a smile
January 21, 2025 at 10:06 AM
فک میکردم بهتر شدم ، اما این مریضیه سینوسیه الان بازم خراب شدم😒
January 17, 2025 at 7:27 PM
حالا دارم فکر میکنم چطور میتونم کمکش کنم، و بدهی پانسیونو پرداخت کنم
اینو نوشتم که یادم بمونه از این به بعد تو هیچ کار گروهی شرکت نکنم و همینجوری تنهایی جلو برم.و یادم باشه وقتی کیسی رو برمیداری بابد تا تهش براش تلاش کنی که به سرپناه امنی برسه
January 17, 2025 at 12:58 PM
این شد که گروه پانسیونش کرد و هزینه عقیم سازی و درمان بینایی و پانسیون رو پرداخت کرد. حالا بنا بهمشکلاتی که ازش خبر ندارم گروه فعال نیست و این بچه تو پانسیون مونده جرب داره گمونم و خب چون کم بیناست نمیشه بیرون زندگی کنه.از طریق یکی از اعضای سابق متوجه وضعیت بچه شدم.متاسفانه این بچه مشهده و تهران نیس
January 17, 2025 at 12:56 PM
یه گروه تلگرامی بذای حمایت از حیوانات بود که علی‌رغم نا‌امید بودنم از کار حمایتی گروهی عضوش شدم،در تمام مدت فعالیتش چندین کیس رو درمانو اینا کردن بین همه کیسی بود که کسی ازش حمایت کرده بود اما دیگه نمیتونست و این بچه مشکلات بینایی داشت
January 17, 2025 at 12:52 PM
امروز که ۶ روز از مریضیه گذشته تازه احساس میکنم زنده ام بسکه مریضی سخت و کوفتی بود
خدا نصیب نکنه
January 17, 2025 at 10:06 AM
معده درد دو روزه سرویس کرده
January 13, 2025 at 7:33 AM
زخمی که نمیبینیم
January 9, 2025 at 4:26 AM
كاش يكی می‌فهميد من جگرم خونريز است كه دلم اين گونه آشوب می‌شود.
January 7, 2025 at 11:32 AM
رها کردن
رها شدن

این بود زندگی
January 7, 2025 at 11:29 AM
و بازفکر میکنم اگر او نویسنده شود از آن مهربانهاش میشود.تمام قصه هایش هپی اند خواهند شد،همه آدمهای قصه هایش شاد و آزاد و خوشبخت. میگویم:من آدم غمم آدم دلتنگی، آدم افسوس خوردن،من نمیتونم شاد بنویسم،چون شاد زندگی نکردم.می گوید : حالا یه امتحانی بکن شاید شد . می گویم : تو بنویس عزیزم ، تو بنویس .
December 24, 2024 at 3:40 PM
با خودم فکر می کنم این روزها آدمها در حقیقت خوشبخت نیستند ، یا شاد حتا، بس که دلشان لرزیده از آینده ،بس که مانده اند در آرزوهایی که هیچ وقت به حقیقت نمی پیوندند .
December 24, 2024 at 3:38 PM
می گوید : پیرمرد قصه ت خوشحاله ؟ می گویم : نه بر عکس خیلی هم ناراحته ... می گوید : چرا ؟ چون خوشبخت نیست ... چرا خوشبخت نیست ؟ می گویم : اگر قرار باشد هی ازم سوال کنی که نمی تونم خیالش کنم ... می گوید : نمی شه یه کم خیال شادتر بکنی ؟ نمی شه آدمهات یه کم خوشبخت تر باشن ؟
December 24, 2024 at 3:37 PM
می گوید : به چی فکر می کنی ؟ بدون اینکه نگاهش کنم می گویم به قصه جدیدم که می خوام بنویسم ... می گوید قصه ت در مورد چیه ؟ می گویم : درباره پیرمرد و سگش می گوید : همین ؟ بله همین ...
December 24, 2024 at 3:37 PM
دوباره می خوابم کف سالن خانه و خیال می بافم بی ترس ... حواسم نیست که کس دیگری هم در این خانه است . یکهو می بینم یک نفر کنارم ایستاده می گوید : اجازه هست ؟ و بدون اینکه منتظر اجازه من شود کنارم دراز می کشد
December 24, 2024 at 3:36 PM
می گوید : چرا نمی نويسی دختر جان ؟
می گویم : می ترسم ، می ترسم گم شوم میان قصه های خودم ، می ترسم گم کنم کدام زندگی من است و کدام قصه ؟
می گوید : عیب ندارد دختر جان تو بنویس ، با هم زندگیش می کنیم . کی گفته که نمی شه قصه هارو زندگی کرد ...
December 24, 2024 at 3:35 PM
عشقو به غیراز منو تو هیشکی بلد نیست

بیا
December 24, 2024 at 3:32 PM
زیر دوش آن قدر گریه کردم تا جانم به لبم رسید. تا جایی که دیگر نمی‌توانستم. بعد دلم آرام گرفت. انگار که آن همه اشک روی دلم سنگینی می‌کرده‌اند.
December 10, 2024 at 7:06 AM
بد اخلاقترین گربهء دنیا
December 9, 2024 at 7:41 AM

بداخلاق‌ترين گربه‌ دنيا را نيز اگر از خواب تازه بيدار شده باشد می‌شود حسابی مشت و مال داد و فشارش داد و جيکش هم در نیاد
December 9, 2024 at 7:40 AM
اَرْزه در خاور
سَوَه در باختر
فِرَدَدَفْش در نیمروز :جنوب
ویدَدَفْش در نیمروز :جنوب
وُروبَرِشْن در شمال
وُروجَرِشن در شمال
خوَنیرَس / خونیزه در میانه : مرکز
December 9, 2024 at 7:22 AM
تموم شد ولی درد داره
تو قلبم دردشو حس میکنم
December 7, 2024 at 9:08 PM