Reposted by بهرنگ سهرابی
ترجیح میدم با افرادی درارتباط باشم که حرف دهنشون رو میفهمن ،
نه کسایی که هیچی توی دلشون نیست .
نه کسایی که هیچی توی دلشون نیست .
October 3, 2023 at 9:02 PM
ترجیح میدم با افرادی درارتباط باشم که حرف دهنشون رو میفهمن ،
نه کسایی که هیچی توی دلشون نیست .
نه کسایی که هیچی توی دلشون نیست .
این‌جا مثل جاده‌ی فیروزکوهه می‌مونه. هر وقت جاده چالوس و هراز بسته می‌شن، ملت می‌ندازن از فیروزکوه برن شمال جوج بزنن.
September 19, 2023 at 8:36 PM
این‌جا مثل جاده‌ی فیروزکوهه می‌مونه. هر وقت جاده چالوس و هراز بسته می‌شن، ملت می‌ندازن از فیروزکوه برن شمال جوج بزنن.
حالا درسته گفتن، «مرد را دردی اگر باشد خوش است» ولی لزوماً که نگفتن درد سیاتیک آخه. جاکش!
September 1, 2023 at 10:34 PM
حالا درسته گفتن، «مرد را دردی اگر باشد خوش است» ولی لزوماً که نگفتن درد سیاتیک آخه. جاکش!
برای توی کوچه رقصیدن.........
September 1, 2023 at 8:37 AM
برای توی کوچه رقصیدن.........
رضا شاه می‌خواست دین‌زدایی کند، نتیجه‌اش شد «ایمان».
خمینی ملی‌گرایی را کفر می‌دانست، نبیره‌اش شد «ایران».
از هرچی بدت بیاد، سرت میاد.
خمینی ملی‌گرایی را کفر می‌دانست، نبیره‌اش شد «ایران».
از هرچی بدت بیاد، سرت میاد.
August 29, 2023 at 6:25 PM
رضا شاه می‌خواست دین‌زدایی کند، نتیجه‌اش شد «ایمان».
خمینی ملی‌گرایی را کفر می‌دانست، نبیره‌اش شد «ایران».
از هرچی بدت بیاد، سرت میاد.
خمینی ملی‌گرایی را کفر می‌دانست، نبیره‌اش شد «ایران».
از هرچی بدت بیاد، سرت میاد.
هر چی عمه فحشه، انبه عشقه.
بفرمایید صبحانه.
بفرمایید صبحانه.
August 29, 2023 at 6:11 AM
هر چی عمه فحشه، انبه عشقه.
بفرمایید صبحانه.
بفرمایید صبحانه.
زمانی که سَری داشتیم و سامانی
August 27, 2023 at 5:43 AM
زمانی که سَری داشتیم و سامانی
صبحانه در تیفانی
August 27, 2023 at 4:33 AM
صبحانه در تیفانی
من تو را
تو او را
او دیگری را
و مرا
آه
هیچ‌کس
پ‌ن: فکر کنم این شعر من (اگه بشه اسمش رو شعر گذاشت) از معدود یا شاید تنها شعر ادبیات فارسیه که فعل نداره.
تو او را
او دیگری را
و مرا
آه
هیچ‌کس
پ‌ن: فکر کنم این شعر من (اگه بشه اسمش رو شعر گذاشت) از معدود یا شاید تنها شعر ادبیات فارسیه که فعل نداره.
August 24, 2023 at 4:28 AM
من تو را
تو او را
او دیگری را
و مرا
آه
هیچ‌کس
پ‌ن: فکر کنم این شعر من (اگه بشه اسمش رو شعر گذاشت) از معدود یا شاید تنها شعر ادبیات فارسیه که فعل نداره.
تو او را
او دیگری را
و مرا
آه
هیچ‌کس
پ‌ن: فکر کنم این شعر من (اگه بشه اسمش رو شعر گذاشت) از معدود یا شاید تنها شعر ادبیات فارسیه که فعل نداره.
ای معجزه‌ی خاموش، یه حادثه روشن شو
یک‌لحظه، فقط یک آه، هم‌جنس شکفتن شو
از روزنِ این کنجِ خاکستریِ پرپر
مشغول تماشایِ ویرون شدنِ من شو
یک‌لحظه، فقط یک آه، هم‌جنس شکفتن شو
از روزنِ این کنجِ خاکستریِ پرپر
مشغول تماشایِ ویرون شدنِ من شو
August 23, 2023 at 8:07 PM
ای معجزه‌ی خاموش، یه حادثه روشن شو
یک‌لحظه، فقط یک آه، هم‌جنس شکفتن شو
از روزنِ این کنجِ خاکستریِ پرپر
مشغول تماشایِ ویرون شدنِ من شو
یک‌لحظه، فقط یک آه، هم‌جنس شکفتن شو
از روزنِ این کنجِ خاکستریِ پرپر
مشغول تماشایِ ویرون شدنِ من شو
محبوبم، گلستان هم مُرد و تو نیامدی!
August 23, 2023 at 7:11 PM
محبوبم، گلستان هم مُرد و تو نیامدی!
با صدهزار مردم تنهایی
بی‌صد هزار مردم تنهایی
بی‌صد هزار مردم تنهایی
August 23, 2023 at 5:48 PM
با صدهزار مردم تنهایی
بی‌صد هزار مردم تنهایی
بی‌صد هزار مردم تنهایی
عاقبت ز همه دست کشیدن!
August 23, 2023 at 6:58 AM
عاقبت ز همه دست کشیدن!
یک فریم از تنهایی.
ناهار، ساعت ۱۸:۳۸
ناهار، ساعت ۱۸:۳۸
August 22, 2023 at 3:08 PM
یک فریم از تنهایی.
ناهار، ساعت ۱۸:۳۸
ناهار، ساعت ۱۸:۳۸
من همیشه گفته‌م: ما در کون دنیا اون‌هم درست موقعی که اسهال بود به‌دنبا اومدیم. یعنی به‌لحاظ مکانی و زمانی ریدیم.
متاسفانه تو تخمی ترین مکان در تخمی ترین زمان بدنیا اومدیم.
August 21, 2023 at 10:37 AM
من همیشه گفته‌م: ما در کون دنیا اون‌هم درست موقعی که اسهال بود به‌دنبا اومدیم. یعنی به‌لحاظ مکانی و زمانی ریدیم.
توی اسنپ نشستم، راننده از «نشان» استفاده می‌کنه، همین الان خانومِ نشان گفت: به‌چپ برانید و وارد هاشمی رفسنجانیِ غرب شوید. سیاسی و کنایی‌ترین جمله‌ای بود که می‌شد از یه ربات شنید.
August 21, 2023 at 4:05 AM
توی اسنپ نشستم، راننده از «نشان» استفاده می‌کنه، همین الان خانومِ نشان گفت: به‌چپ برانید و وارد هاشمی رفسنجانیِ غرب شوید. سیاسی و کنایی‌ترین جمله‌ای بود که می‌شد از یه ربات شنید.
باد از میانمان گذشت
من بر صحرا باریدم
گِل شدم.
تو بر دریا
دریا
من بر صحرا باریدم
گِل شدم.
تو بر دریا
دریا
August 20, 2023 at 7:16 PM
باد از میانمان گذشت
من بر صحرا باریدم
گِل شدم.
تو بر دریا
دریا
من بر صحرا باریدم
گِل شدم.
تو بر دریا
دریا
آونگ شده‌ام
به‌تو می‌رسم
برمی‌گردم
به تو می...
برمی....
به‌تو.....
بر........
به........
بَ........
بِ........
.
.
به‌تو می‌رسم
برمی‌گردم
به تو می...
برمی....
به‌تو.....
بر........
به........
بَ........
بِ........
.
.
August 20, 2023 at 6:45 PM
آونگ شده‌ام
به‌تو می‌رسم
برمی‌گردم
به تو می...
برمی....
به‌تو.....
بر........
به........
بَ........
بِ........
.
.
به‌تو می‌رسم
برمی‌گردم
به تو می...
برمی....
به‌تو.....
بر........
به........
بَ........
بِ........
.
.
از میان من و تو
یکی باید می‌رفت
من
رفت!
یکی باید می‌رفت
من
رفت!
August 20, 2023 at 6:24 PM
از میان من و تو
یکی باید می‌رفت
من
رفت!
یکی باید می‌رفت
من
رفت!
تو خوبی
ولی همه‌ی خوبی‌ها نیستی
و من
به‌دنبال همه‌ی خوبی‌ها نخواهم رفت.
تو زیبایی
ولی همه‌ی زیبایی‌ها نیستی
و من
به‌دنبال همه‌ی زیبایی‌ها نخواهم رفت.
ولی همه‌ی خوبی‌ها نیستی
و من
به‌دنبال همه‌ی خوبی‌ها نخواهم رفت.
تو زیبایی
ولی همه‌ی زیبایی‌ها نیستی
و من
به‌دنبال همه‌ی زیبایی‌ها نخواهم رفت.
August 20, 2023 at 6:23 PM
تو خوبی
ولی همه‌ی خوبی‌ها نیستی
و من
به‌دنبال همه‌ی خوبی‌ها نخواهم رفت.
تو زیبایی
ولی همه‌ی زیبایی‌ها نیستی
و من
به‌دنبال همه‌ی زیبایی‌ها نخواهم رفت.
ولی همه‌ی خوبی‌ها نیستی
و من
به‌دنبال همه‌ی خوبی‌ها نخواهم رفت.
تو زیبایی
ولی همه‌ی زیبایی‌ها نیستی
و من
به‌دنبال همه‌ی زیبایی‌ها نخواهم رفت.
راستی یادتونه می‌گفتن طرف دختر دمِ بخت داره؟ این‌یکی که زن داره و طرفش هم شوهر داره.
هر دم از این باغ عنی می‌رسد.
هر دم از این باغ عنی می‌رسد.
August 19, 2023 at 5:35 PM
راستی یادتونه می‌گفتن طرف دختر دمِ بخت داره؟ این‌یکی که زن داره و طرفش هم شوهر داره.
هر دم از این باغ عنی می‌رسد.
هر دم از این باغ عنی می‌رسد.
دو دست او همه بر پیچه‌اش بود
دو دست بنده در ماهیچه‌اش بود
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر
که من صورت دهم کار خود از زیر
ولی چون عصمت اندر چهره‌اش بود
از اول تا به آخر چهره نگشود
دو دستی پیچه بر رخ داشت محکم
که چیزی ناید از مستوری‌اش کم
چو خوردم سیر از آن شیرین کلوچه
«حرامت باد» گفت و زد به کوچه
دو دست بنده در ماهیچه‌اش بود
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر
که من صورت دهم کار خود از زیر
ولی چون عصمت اندر چهره‌اش بود
از اول تا به آخر چهره نگشود
دو دستی پیچه بر رخ داشت محکم
که چیزی ناید از مستوری‌اش کم
چو خوردم سیر از آن شیرین کلوچه
«حرامت باد» گفت و زد به کوچه
August 19, 2023 at 3:38 PM
دو دست او همه بر پیچه‌اش بود
دو دست بنده در ماهیچه‌اش بود
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر
که من صورت دهم کار خود از زیر
ولی چون عصمت اندر چهره‌اش بود
از اول تا به آخر چهره نگشود
دو دستی پیچه بر رخ داشت محکم
که چیزی ناید از مستوری‌اش کم
چو خوردم سیر از آن شیرین کلوچه
«حرامت باد» گفت و زد به کوچه
دو دست بنده در ماهیچه‌اش بود
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر
که من صورت دهم کار خود از زیر
ولی چون عصمت اندر چهره‌اش بود
از اول تا به آخر چهره نگشود
دو دستی پیچه بر رخ داشت محکم
که چیزی ناید از مستوری‌اش کم
چو خوردم سیر از آن شیرین کلوچه
«حرامت باد» گفت و زد به کوچه
۲۸ مرداد سالگرد آتش زدن سینما رکس آبادان توسط مذهبی‌های خشک‌مغزی است که خواستند جنایت را به‌پای حکومت شاه بنویسند و در فضای ملتهب ۵۷ موفق هم شدند. دولت وقت (به‌نخست وزیری شریف امامی آخوندزاده) برای پرهیز از تکدّر خاطر روحانیون درحین مذاکرات دولت و ایشان، از پیگیری علنی ماجرا شانه خالی کرد.
August 19, 2023 at 2:24 PM
۲۸ مرداد سالگرد آتش زدن سینما رکس آبادان توسط مذهبی‌های خشک‌مغزی است که خواستند جنایت را به‌پای حکومت شاه بنویسند و در فضای ملتهب ۵۷ موفق هم شدند. دولت وقت (به‌نخست وزیری شریف امامی آخوندزاده) برای پرهیز از تکدّر خاطر روحانیون درحین مذاکرات دولت و ایشان، از پیگیری علنی ماجرا شانه خالی کرد.
دیالوگی از فیلم LEGEND
بعضی از آدما یه کاری می‌کنن که دیگه نمی‌تونی مثل قبل دوستشون داشته باشی! ولی دلت خیلی برای اون وقت‌هایی که دوستشون داشتی تنگ می‌شه ..
بعضی از آدما یه کاری می‌کنن که دیگه نمی‌تونی مثل قبل دوستشون داشته باشی! ولی دلت خیلی برای اون وقت‌هایی که دوستشون داشتی تنگ می‌شه ..
August 19, 2023 at 6:43 AM
دیالوگی از فیلم LEGEND
بعضی از آدما یه کاری می‌کنن که دیگه نمی‌تونی مثل قبل دوستشون داشته باشی! ولی دلت خیلی برای اون وقت‌هایی که دوستشون داشتی تنگ می‌شه ..
بعضی از آدما یه کاری می‌کنن که دیگه نمی‌تونی مثل قبل دوستشون داشته باشی! ولی دلت خیلی برای اون وقت‌هایی که دوستشون داشتی تنگ می‌شه ..
با این حساب، شاید هرگز برنگردم.
August 19, 2023 at 6:28 AM
با این حساب، شاید هرگز برنگردم.