تو رو دوست دارم مث سعادتم
به تو محتاجم و احتیاج من
عادته نمیشه ترک عادتم
تو رو دوست دارم مث سعادتم
به تو محتاجم و احتیاج من
عادته نمیشه ترک عادتم
به همون آدم راضی باش
دنیا چیز بهتری برای ارائه بهت نداره:)
به همون آدم راضی باش
دنیا چیز بهتری برای ارائه بهت نداره:)
من واقعا تو را به خدایت سپردهام
من واقعا تو را به خدایت سپردهام
مشکی جذب برقی برقی، موهای پریشون، صورت و بدن عملی، ترک موتور یه پسر لاشی تر از خودش.
مشکی جذب برقی برقی، موهای پریشون، صورت و بدن عملی، ترک موتور یه پسر لاشی تر از خودش.
کسی میدونه اینجا چجوری میشه این کارو کرد؟
کسی میدونه اینجا چجوری میشه این کارو کرد؟
کُشَد آنگاه کِشانَد
به مولانا گفتن منظورت از این بیت چیه؟
فرمود: "باهات کات میکنه، بعد میاد توییتاتو لایک میکنه."
کُشَد آنگاه کِشانَد
به مولانا گفتن منظورت از این بیت چیه؟
فرمود: "باهات کات میکنه، بعد میاد توییتاتو لایک میکنه."
بیمارستانی که پوتین زده هم کشک
بیمارستانی که پوتین زده هم کشک
خلوت بود و با صد تا میرفتم. یه لاستیک وسط جاده بود. ماشین جلویی که از کنارش رد شد، دقیقا جلوی من درومد.
خیلی شدید فرمون گرفتم تا تونستم ردش کنم.
اگر سوار تیبائه بودم قطعا چپ میکردم.
دیروز به شانس "ایمان" آوردم.
خلوت بود و با صد تا میرفتم. یه لاستیک وسط جاده بود. ماشین جلویی که از کنارش رد شد، دقیقا جلوی من درومد.
خیلی شدید فرمون گرفتم تا تونستم ردش کنم.
اگر سوار تیبائه بودم قطعا چپ میکردم.
دیروز به شانس "ایمان" آوردم.
اگه پونزده سال پیش اقامتشون درست میشد، چقدر تاثیر داشت توی زندگیشون.
ولی متاسفانه همهی چیزهای خوب، دیر به دست میان.
دمپایی روفرشیای خوشگلمو دادم بهش😍 باد کولر اذیتش میکرد، دریچه رو بستم و دریچه ی اطاق خواب رو باز کردم. 😍 یه سطح شیب دار هم درست کردم که بتونه بره دستشویی. چون سرویس بهداشتیشون پله داره.😍
گردگیری هم کردم و غذا پختم
بله😌
اگه پونزده سال پیش اقامتشون درست میشد، چقدر تاثیر داشت توی زندگیشون.
ولی متاسفانه همهی چیزهای خوب، دیر به دست میان.
دمپایی روفرشیای خوشگلمو دادم بهش😍 باد کولر اذیتش میکرد، دریچه رو بستم و دریچه ی اطاق خواب رو باز کردم. 😍 یه سطح شیب دار هم درست کردم که بتونه بره دستشویی. چون سرویس بهداشتیشون پله داره.😍
گردگیری هم کردم و غذا پختم
بله😌
دمپایی روفرشیای خوشگلمو دادم بهش😍 باد کولر اذیتش میکرد، دریچه رو بستم و دریچه ی اطاق خواب رو باز کردم. 😍 یه سطح شیب دار هم درست کردم که بتونه بره دستشویی. چون سرویس بهداشتیشون پله داره.😍
گردگیری هم کردم و غذا پختم
بله😌
سرویس خواب و پنکهی این دختر رو هم آوردم خونهی مادرم🙂
آخراشه
رفتم لباسها، کیف و کفشها، لوازم آرایش و سشوار خودم و دختر رو آوردم خونه ی مادرم.
فهمیدم هیچ تغییری نکرده و فرصت یک هفتهای رو تبدیل کرد به یک ماه، ولی باز هم نتونست ازش استفاده کنه.
بحثی نکردم و صبح اومدم خونه ی مامان.
الان زنگ زد که شب برمیگردی؟
گفتم دیگه برنمیگردم.
از شنبه باید زندگی جدید رو شروع کنم.
سختهها، ولی میارزه.
سرویس خواب و پنکهی این دختر رو هم آوردم خونهی مادرم🙂
آخراشه
یکی هم مث دخترعمهی من پونزده ساله داره با پوشش اختیاری توی کانادا حال میکنه و پشت تلفن به من میگه: "هرجایی یه قانونی داره و باید مردمش رعایت کنن. حجاب هم قانون ایرانه و چاره ای نیست جز رعایت کردنش."
گفت این تحریما برای مهاجرا بفلان دلیل و بهمان دلیل خوب نیست
گفتم 80 میلیون ادم تو اون مملکت بخاطراینا تحت فشارن که گور بابای من مهاجرت کرده
دومن تحریم سپاه هیچ تاثیری روی من و زندگیم نداره
یکی هم مث دخترعمهی من پونزده ساله داره با پوشش اختیاری توی کانادا حال میکنه و پشت تلفن به من میگه: "هرجایی یه قانونی داره و باید مردمش رعایت کنن. حجاب هم قانون ایرانه و چاره ای نیست جز رعایت کردنش."
بِنَماند هیچش الّا هوس قمار دیگر
"مولانا"
بِنَماند هیچش الّا هوس قمار دیگر
"مولانا"
رفتم لباسها، کیف و کفشها، لوازم آرایش و سشوار خودم و دختر رو آوردم خونه ی مادرم.
فهمیدم هیچ تغییری نکرده و فرصت یک هفتهای رو تبدیل کرد به یک ماه، ولی باز هم نتونست ازش استفاده کنه.
بحثی نکردم و صبح اومدم خونه ی مامان.
الان زنگ زد که شب برمیگردی؟
گفتم دیگه برنمیگردم.
از شنبه باید زندگی جدید رو شروع کنم.
سختهها، ولی میارزه.
رفتم لباسها، کیف و کفشها، لوازم آرایش و سشوار خودم و دختر رو آوردم خونه ی مادرم.
فهمیدم هیچ تغییری نکرده و فرصت یک هفتهای رو تبدیل کرد به یک ماه، ولی باز هم نتونست ازش استفاده کنه.
بحثی نکردم و صبح اومدم خونه ی مامان.
الان زنگ زد که شب برمیگردی؟
گفتم دیگه برنمیگردم.
از شنبه باید زندگی جدید رو شروع کنم.
سختهها، ولی میارزه.
فهمیدم هیچ تغییری نکرده و فرصت یک هفتهای رو تبدیل کرد به یک ماه، ولی باز هم نتونست ازش استفاده کنه.
بحثی نکردم و صبح اومدم خونه ی مامان.
الان زنگ زد که شب برمیگردی؟
گفتم دیگه برنمیگردم.
از شنبه باید زندگی جدید رو شروع کنم.
سختهها، ولی میارزه.
روزی با خودم فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم دنیا را به آتش می کشم
اما امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست و چه می کند.
روزی با خودم فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم دنیا را به آتش می کشم
اما امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست و چه می کند.
من خامُشم این ترانه از توست
من خامُشم این ترانه از توست
یه اتفاقی افتاده که انگاری پای تلویزیون نشستم و خداداد عزیزی به استرالیا گل زده و ما رفتیم جام جهانی.
اندرونم عروسی برپاست.
یه اتفاقی افتاده که انگاری پای تلویزیون نشستم و خداداد عزیزی به استرالیا گل زده و ما رفتیم جام جهانی.
اندرونم عروسی برپاست.