Mitra
banner
ahangroba.bsky.social
Mitra
@ahangroba.bsky.social
آبی، آروووووم، غمگین
تو مقدسی مث عبادتم
تو رو دوست دارم مث سعادتم
به تو محتاجم و احتیاج من
عادته نمیشه ترک عادتم
December 11, 2024 at 6:58 AM
Reposted by Mitra
اگه کسیو واقعا دوست داری و دوستت داره
به همون آدم راضی باش
دنیا چیز بهتری برای ارائه بهت نداره:)
November 23, 2024 at 8:29 AM
فرقی نمی‌کند که کجایی چه می‌کنی
من واقعا تو را به خدایت سپرده‌ام
July 16, 2024 at 8:01 PM
وسط مترو با مانتوی به این کوتاهی، تازه فهمیدم خشتک شلوارم پاره شدههههههه😭
July 15, 2024 at 5:17 PM
هیچی بیشتر از پلنگ مذهبی نمی‌تونه وسط این مسخره‌بازیاشون روحمو خراش بده.
مشکی جذب برقی برقی، موهای پریشون، صورت و بدن عملی، ترک موتور یه پسر لاشی تر از خودش.
July 15, 2024 at 4:58 PM
یه نفر رو بلاک-آنبلاک کردم که دیگه فالو نداشته باشه منو، ولی افاقه نکرد.
کسی میدونه اینجا چجوری میشه این کارو کرد؟
July 15, 2024 at 5:47 AM
Reposted by Mitra
پانزده سال پیش خبررسید این جوان مرده
او پزشک وظیفه بود...
#کهریزک
#رامین_پوراندرجانی
July 14, 2024 at 12:55 AM
Reposted by Mitra
بعضی چیزا خراب نشدن که بخوای درستشون کنی، تموم شدن؛ تموم.....
July 13, 2024 at 6:41 AM
نهلد کُشته‌ی خود را
کُشَد آنگاه کِشانَد
به مولانا گفتن منظورت از این بیت چیه؟
فرمود: "باهات کات میکنه، بعد میاد توییتاتو لایک میکنه."
July 13, 2024 at 4:51 AM
Reposted by Mitra
چشاتون فقط تو کون رفح بود اره؟
بیمارستانی که پوتین زده هم کشک
July 9, 2024 at 6:09 PM
یه سمند داریم و یه تیبا. همیشه با تیبا رانندگی میکنم. دیروز خیلی اتفاقی سوار سمند شدم.
خلوت بود و با صد تا میرفتم. یه لاستیک وسط جاده بود. ماشین جلویی که از کنارش رد شد، دقیقا جلوی من درومد.
خیلی شدید فرمون گرفتم تا تونستم ردش کنم.
اگر سوار تیبائه بودم قطعا چپ میکردم.
دیروز به شانس "ایمان" آوردم.
July 6, 2024 at 4:56 AM
اقامت کاناداشون اومده. شرطش اینه که باید سه سال از پنج سال رو اونجا زندگی کنن، وگرنه باطل میشه ولی به دلیل اینکه سنشون بالاس و کانادا هم خیلی سرده نمیتونن برن اونجا مدت طولانی بمونن.
اگه پونزده سال پیش اقامتشون درست میشد، چقدر تاثیر داشت توی زندگیشون.
ولی متاسفانه همه‌ی چیزهای خوب، دیر به دست میان.
رفتم خونه‌ی عمه. پاش شکسته و تنهاس. چون بچه‌هاش مهاجرت کردن، رفتن آمریکا و کانادا.
دمپایی روفرشیای خوشگلمو دادم بهش😍 باد کولر اذیتش میکرد، دریچه رو بستم و دریچه ی اطاق خواب رو باز کردم. 😍 یه سطح شیب دار هم درست کردم که بتونه بره دستشویی. چون سرویس بهداشتیشون پله داره.😍
گردگیری هم کردم و غذا پختم
بله😌
July 5, 2024 at 7:01 AM
رفتم خونه‌ی عمه. پاش شکسته و تنهاس. چون بچه‌هاش مهاجرت کردن، رفتن آمریکا و کانادا.
دمپایی روفرشیای خوشگلمو دادم بهش😍 باد کولر اذیتش میکرد، دریچه رو بستم و دریچه ی اطاق خواب رو باز کردم. 😍 یه سطح شیب دار هم درست کردم که بتونه بره دستشویی. چون سرویس بهداشتیشون پله داره.😍
گردگیری هم کردم و غذا پختم
بله😌
July 3, 2024 at 10:05 PM
قدم سوم
سرویس خواب و پنکه‌ی این دختر رو هم آوردم خونه‌ی مادرم🙂
آخراشه
قدم دوم
رفتم لباسها، کیف و کفش‌ها، لوازم آرایش و سشوار خودم و دختر رو آوردم خونه ی مادرم.
دیشب ازش پرسیدم برنامه‌ت واسه آینده‌مون چیه؟
فهمیدم هیچ تغییری نکرده و فرصت یک هفته‌ای رو تبدیل کرد به یک ماه، ولی باز هم نتونست ازش استفاده کنه.
بحثی نکردم و صبح اومدم خونه ی مامان.
الان زنگ زد که شب برمی‌گردی؟
گفتم دیگه برنمی‌گردم.
از شنبه باید زندگی جدید رو شروع کنم.
سخته‌ها، ولی می‌ارزه.
July 3, 2024 at 9:57 PM
Reposted by Mitra
پس شما اون "بیست سال پیش آمریکا‌ رفته‌"ای که به دریل میگه دِلِر رو ببینین چی میگین؟
June 27, 2024 at 7:50 PM
یه نفر اینجوری باشرفه.
یکی هم مث دخترعمه‌ی من پونزده ساله داره با پوشش اختیاری توی کانادا حال میکنه و پشت تلفن به من میگه: "هرجایی یه قانونی داره و باید مردمش رعایت کنن. حجاب هم قانون ایرانه و چاره ای نیست جز رعایت کردنش."
همکار روسم گفت متاسفم که باز ایران رو تحریم کردن، گفتم سپاه رو تحریم کردن که ما ایرانیا خیلیم از بابتش خوشحالیم
گفت این تحریما برای مهاجرا بفلان دلیل و بهمان دلیل خوب نیست
گفتم 80 میلیون ادم تو اون مملکت بخاطراینا تحت فشارن که گور بابای من مهاجرت کرده
دومن تحریم سپاه هیچ تاثیری روی من و زندگیم نداره
June 28, 2024 at 4:53 AM
Reposted by Mitra
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن‌چه بودش
بِنَماند هیچش الّا هوس قمار دیگر
"مولانا"
June 16, 2024 at 10:13 PM
قدم دوم
رفتم لباسها، کیف و کفش‌ها، لوازم آرایش و سشوار خودم و دختر رو آوردم خونه ی مادرم.
دیشب ازش پرسیدم برنامه‌ت واسه آینده‌مون چیه؟
فهمیدم هیچ تغییری نکرده و فرصت یک هفته‌ای رو تبدیل کرد به یک ماه، ولی باز هم نتونست ازش استفاده کنه.
بحثی نکردم و صبح اومدم خونه ی مامان.
الان زنگ زد که شب برمی‌گردی؟
گفتم دیگه برنمی‌گردم.
از شنبه باید زندگی جدید رو شروع کنم.
سخته‌ها، ولی می‌ارزه.
June 28, 2024 at 3:58 AM
دیشب ازش پرسیدم برنامه‌ت واسه آینده‌مون چیه؟
فهمیدم هیچ تغییری نکرده و فرصت یک هفته‌ای رو تبدیل کرد به یک ماه، ولی باز هم نتونست ازش استفاده کنه.
بحثی نکردم و صبح اومدم خونه ی مامان.
الان زنگ زد که شب برمی‌گردی؟
گفتم دیگه برنمی‌گردم.
از شنبه باید زندگی جدید رو شروع کنم.
سخته‌ها، ولی می‌ارزه.
June 26, 2024 at 1:50 PM
Reposted by Mitra
گفتم ببینمش مگرم دردِ اشتیاق
ساکن شود،بدیدم و مشتاق تر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت؟

#سعدی
June 25, 2024 at 2:47 PM
Reposted by Mitra
از چشم افتادن رو دافنه دوموریه» خیلی خوب توصیف کرده

روزی با خودم فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم دنیا را به آتش می کشم

اما امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست و چه می کند.
June 23, 2024 at 3:00 PM
اِی "اِکس" همه بهانه از توست
من خامُشم این ترانه از توست
June 25, 2024 at 5:36 AM
اِکس‌ها همیشه به صحنه‌ی جرم برمی‌گردند.
June 25, 2024 at 5:35 AM
آخخخخخ انگار یخ گذاشتن سر جیگرم.
یه اتفاقی افتاده که انگاری پای تلویزیون نشستم و خداداد عزیزی به استرالیا گل زده و ما رفتیم جام جهانی.
اندرونم عروسی برپاست.
June 24, 2024 at 8:57 PM