به کمی سبکسری
و بیخیالی
نیاز داری
تا از زندگی لذت ببری،
و به کمی شعور
تا از لغزشها بپرهیزی،
همین کافی است..
سن هرکس را از وسعتِ غمی که
گوشه ی نگاهش دارد ، میتوان فهمید .
سن هرکس را از وسعتِ غمی که
گوشه ی نگاهش دارد ، میتوان فهمید .
مثل ترانهای که
از قدیم میدانی
زمزمه کن احساسم را
لای نفسهای سرکشت
من همان آواز قدیمیام
همان که بیاختیار میخوانی
زه.ره..
مثل ترانهای که
از قدیم میدانی
زمزمه کن احساسم را
لای نفسهای سرکشت
من همان آواز قدیمیام
همان که بیاختیار میخوانی
زه.ره..
اگه خسته ای،
استراحت کردن رو یاد بگیر؛
نه تسلیم شدن....
اگه خسته ای،
استراحت کردن رو یاد بگیر؛
نه تسلیم شدن....
حتما یه غلط دیگه همکردیم ته باغ😁😉
حتما یه غلط دیگه همکردیم ته باغ😁😉
وضعیت روحیم یه جوریه که فقط این حرف کافکا میتونه توصیفش کنه که گفته:
«همهی اعضایم، مانند خودم، خستهاند»
وضعیت روحیم یه جوریه که فقط این حرف کافکا میتونه توصیفش کنه که گفته:
«همهی اعضایم، مانند خودم، خستهاند»
معشوق به سامان شد
تا باد چنین بادا
رفتگان خود را در خاک کاشتیم، دلتنگی رویید. 😢
معشوق به سامان شد
تا باد چنین بادا
تا بهر دفع دردسر اخر گلاب شد
تا بهر دفع دردسر اخر گلاب شد
چه شد که انتخاب کردی زخمی باشی
که هرگز درمان نمیشود؟؟
چه شد که انتخاب کردی زخمی باشی
که هرگز درمان نمیشود؟؟
کدام نوازش، سرانگشتانم را اشارت میآموخت؟
فرخ تمیمی
کدام نوازش، سرانگشتانم را اشارت میآموخت؟
فرخ تمیمی
مرتعش بودهست گویی پنجهی معمار ما
بیدل
مرتعش بودهست گویی پنجهی معمار ما
بیدل
و ردشون رو به تو نشون دادم
حالا با من قدم بزن
من گامهایم را قد تو بر میدارم
زه.ره..
و ردشون رو به تو نشون دادم
حالا با من قدم بزن
من گامهایم را قد تو بر میدارم
زه.ره..
آفرین همهچیز :((
آفرین هیچ چیز :((
آفرین همه چیز :((
آفرین همهچیز :((
آدما همهچیز رو میبینن،
اما همهچیز رو نمیفهمن
آدما همهچیز رو میبینن،
اما همهچیز رو نمیفهمن
نمیدانم این اندوه است که ما را به تفکّر وا میدارد
یا تفکّر است که ما را اندوهگین میکند
نمیدانم این اندوه است که ما را به تفکّر وا میدارد
یا تفکّر است که ما را اندوهگین میکند
نمیهراسم از او
میپیچم تن گرمم را
در نفس شهوت کابوسش
و رها میکنم سایهام را
میان بستر سرد خاموشش
میبوسم لب خشک سیاهش را
و اختیارم را میسپارم
به حرکت اندامش
خیره میشوم به بیقراری چشمهایش
و تن میدهم به التهاب سیاهش
از دلش جان میگیرم
آرام و صبور
و نور میزایم..
زه.ره..
نمیهراسم از او
میپیچم تن گرمم را
در نفس شهوت کابوسش
و رها میکنم سایهام را
میان بستر سرد خاموشش
میبوسم لب خشک سیاهش را
و اختیارم را میسپارم
به حرکت اندامش
خیره میشوم به بیقراری چشمهایش
و تن میدهم به التهاب سیاهش
از دلش جان میگیرم
آرام و صبور
و نور میزایم..
زه.ره..
ولی هنوز به هر تکهاش نشانی توست
حسین زاهدی
ولی هنوز به هر تکهاش نشانی توست
حسین زاهدی
خجسته باد ❤️
خجسته باد ❤️
یه سلفیمون نشه؟؟؟؟؟
یه سلفیمون نشه؟؟؟؟؟
هرکسی درون خودش یه ادم دیگه است.
هرکسی درون خودش یه ادم دیگه است.