blanche
banner
blanche22.bsky.social
blanche
@blanche22.bsky.social
Kiss me before I fucking lose my mind!
پوففف
October 3, 2025 at 6:36 AM
این اضطراب تموم میشه ؟!
August 8, 2025 at 4:06 PM
هیشکی درد منو انگار نمی‌فهمه :(
August 8, 2025 at 10:59 AM
سردرد ولم نمیکنه دوستان
August 7, 2025 at 7:34 AM
جنتی عطایی دمانس شده و ترانه‌هایی که گفته یادش نیست دیگه. عارف سرطان گرفته.
ولی آخوند سر جاشه. چقدر گریه کنم دیگه.
August 6, 2025 at 7:30 PM
انقدر خسته و لو انرژیم، احساس می‌کنم می‌خوام بمیرم.
August 6, 2025 at 6:45 PM
هنوز بغض دارم ولی
August 6, 2025 at 6:25 AM
با مامانم حرف زدم حالم بهتر شد.
August 6, 2025 at 6:24 AM
سلام
امروز با هم صحبت کردیم ولی هنوز دلم برات تنگه. کی همو می‌بینیم؟ نمی‌دونم. همین بیشتر آزاردهنده است. چون آدم فکر می‌کنه نکنه هیچوقت. دیشب استوری میم رو دیدم. همکارش اوردوز کرده و مرده. یادم افتاد هفته پیش به الف پیشنهاد دادم که بریم تو ماشین من و بهم دارو بزنه تا اوردوز کنم. زندگی‌ها خیلی پوچه.
July 16, 2025 at 8:10 AM
امروز خواب دیدم تو آپارتمان سهیل بودیم. از خواب بعد از ظهر که بیدار شدم هنوز فکر میکردم همون جام. رو تخت خودم کنتر پنجره و مامان چایی ریخته و منتظره ما بیدار شیم. ولی هیچکدوم اینا نبود. میم داشت پی اس بازی میکرد. و خونه سهیل هم نبود. رفتم چایی ساز رو روشن کردم. زنگ زدم به مامان. ورنداشت.
July 14, 2025 at 2:50 PM
قشنگ مشخص بود که تعادل روانی نداره.
June 12, 2025 at 7:34 AM
می بینم یه مدت اینجا نبودم، یه سری‌ها اینحا رو ترک کردن.
June 12, 2025 at 7:33 AM
این آقای دبیر یه عطری زده بود که اگه دبیر من بود و منم تینیجر یه بار دیگه عاشق شده بودم.
May 24, 2025 at 5:50 AM
الان که این پسر داره آهنگ مرغ سحر میزنه، یاد تابستون دو سال پیش افتادم که داشتم فرانسه میخوندم و بعد چه اتفاقاتی افتاد که جریان همه چه عوض شد و هنوز هم ادامه داره....
May 22, 2025 at 8:22 PM
عین سیر و سرکه می‌جوشم.
May 22, 2025 at 4:47 AM
هرچی انگشت بودم تو این یه ماه دوختم. کاش مراقب باشید. منم درس دارم.
May 21, 2025 at 8:39 AM
من میخواستم گنجشک باشم ولی نگذاشتن.
May 21, 2025 at 8:02 AM
چرا من هاستل دوست ندارم. لوسم خیلی؟
May 20, 2025 at 8:34 AM
آهنگ معین پخش شد: هزار بار اومدم نبودی
گرفتار اومدم نبودی
بعد بغض من ترکید. چته زن
May 19, 2025 at 5:46 PM
به منشیم تاریخ سفر و مطب نیومدن رو گفتم و برخلاف انتظارم خوب برخورد کرد.
May 19, 2025 at 3:55 PM
به راه‌های دیگه هم فکر می‌کنم ولی دست و بالم بسته است.
کاش درس و کار و زبان و سودای مهاجرت و همه چی رو ول میکردم می رفتم تو یه روستا.
May 19, 2025 at 3:52 PM
کاش درس و کار و زبان و سودای مهاجرت و همه چی رو ول میکردم می رفتم تو یه روستا.
May 19, 2025 at 3:48 PM
دیشب خواب می‌دیدم که با مامانم اینا مسافرت بودم و از دست مامانم عصبانی بودم.
May 18, 2025 at 10:00 AM
پر دلشوره‌ام، پرِ تشویش
May 17, 2025 at 9:06 AM
در تلاطمم. یک دقیقه یه تصمیم میگیرم، لحظه دیگر تصمیم دیگر
May 17, 2025 at 9:00 AM