….آن موی بیرحم پریشان را….
دُژم🩶
بنیانگذار: دیت دکهای
ما میخندیدیم؛
نه مقصدی بود؛ نه سوالی…
ما میخندیدیم؛
نه مقصدی بود؛ نه سوالی…
به زمانهای دور میبری …
به زمانهای دور میبری …
که نان، رویاست و آب، آرزو…
که نان، رویاست و آب، آرزو…
هست…
هست…
برنج، گوشت و اجاره خونه و…که هیچی ..
برنج، گوشت و اجاره خونه و…که هیچی ..
موسیقی هم درد هست، هم دوا…
موسیقی هم درد هست، هم دوا…
انگار یه سیاره دیگه هست اینجا
انگار یه سیاره دیگه هست اینجا
میمیری
چه در دریا
چه در رویا
میمیری
چه در دریا
چه در رویا
یک نفر داشت چای دم میکرد
عاشق چای بود مثل خودم…
یک نفر داشت چای دم میکرد
عاشق چای بود مثل خودم…
انسان بودن دشوار است.
انسان بودن دشوار است.
بپذیرید آقایان، بانوان از من بپذرید؛
من خیلی خستمه!
بپذیرید آقایان، بانوان از من بپذرید؛
من خیلی خستمه!