رفته بر دامن غار غمها
هفته ها میسایم
استخوانی بر سنگ
با نگاهی بیرنگ
رفته بر دامن غار غمها
هفته ها میسایم
استخوانی بر سنگ
با نگاهی بیرنگ
چه سکوتی،
میدانم
دوستان در پی معشوقه خیش
میرانند
و به گوش و لب او
میخوانند
نقمه ای خوش
و سلامی ز دلتنگی دوست
یادمن باش
که این کار نکوست
چه سکوتی،
میدانم
دوستان در پی معشوقه خیش
میرانند
و به گوش و لب او
میخوانند
نقمه ای خوش
و سلامی ز دلتنگی دوست
یادمن باش
که این کار نکوست
و میبوسم تورا از ای جان
و میبوسم تورا از ای جان
چون بی خبرم از تو
خاطرم پریشان
بگو خبر از خود
آرامش خاطر
بر دلم تو بنشان
چون بی خبرم از تو
خاطرم پریشان
بگو خبر از خود
آرامش خاطر
بر دلم تو بنشان
ای زیباترین،
بیا و حال من دریاب
ای زیباترین،
بیا و حال من دریاب
به عمق نگاهت
به زیبایی رویت
به کمان ابرویت
جان جانم
تویی جهانم
به عمق نگاهت
به زیبایی رویت
به کمان ابرویت
جان جانم
تویی جهانم
مجنون راه تو شدم
بدون تو، من نیستم
من جان پناه تو شدم
مجنون راه تو شدم
بدون تو، من نیستم
من جان پناه تو شدم
بیش از پیش
همانند جانی که دارم
در کالبد خیش
تویی تمام هستیم
تمام قوم و خیش
تقدیم به زیباترین
بیش از پیش
همانند جانی که دارم
در کالبد خیش
تویی تمام هستیم
تمام قوم و خیش
تقدیم به زیباترین
از آن بهتر، میدانم
چه خوشتر از صدای تو
نخواهم دید، نمیدانم
اگر باشی جهان من
فروغین و گهر بار است
فروغ آن نگاه تو
چراغ راه سردار است
گوزل آیلین جانیم دی
سو اُلماسا، قانیم دی
گجَ گونوز، یادینن
یاتا بیلمم، جهانیم دی
از آن بهتر، میدانم
چه خوشتر از صدای تو
نخواهم دید، نمیدانم
اگر باشی جهان من
فروغین و گهر بار است
فروغ آن نگاه تو
چراغ راه سردار است
گوزل آیلین جانیم دی
سو اُلماسا، قانیم دی
گجَ گونوز، یادینن
یاتا بیلمم، جهانیم دی
هر آن دم که، نفس آید
و باز این دم، که میساید
به افکارم صدای تو
نوای تو
که میگویی نمیدانم
به این سرعت نمیخواهم
منم تشنه به یاد تو
که مینوشم, زین شوراب
اتشناکم،
بیش از بیش
فرو افتم،
من در خیش
۱۴۰۴/۳/۳۰
هر آن دم که، نفس آید
و باز این دم، که میساید
به افکارم صدای تو
نوای تو
که میگویی نمیدانم
به این سرعت نمیخواهم
منم تشنه به یاد تو
که مینوشم, زین شوراب
اتشناکم،
بیش از بیش
فرو افتم،
من در خیش
۱۴۰۴/۳/۳۰
تمام هستیم ای جان
به قلبم، حکم میگویی
که او شد با تو هم پیمان
تمام هستیم ای جان
به قلبم، حکم میگویی
که او شد با تو هم پیمان
با این دل تنگم
با این دل تنگم
و چشمه جوشان از دل سنگم
و چشمه جوشان از دل سنگم
و من تشنهای گم شده
در دریای چشمانت
و من تشنهای گم شده
در دریای چشمانت
که بر لبانت داری
ای نقمه خوش
ای نسیم
ای روح فرح بخش
که بر لبانت داری
ای نقمه خوش
ای نسیم
ای روح فرح بخش
به رقص مستانه
و آتشم بزن
با کلامت
به رقص مستانه
و آتشم بزن
با کلامت
با بودنت
به زندگیم رنگ ببخش
با نگاهت
به دستانم گرما ببخش
و نگاهم کنن
تا امید جوانه بزند
با بودنت
به زندگیم رنگ ببخش
با نگاهت
به دستانم گرما ببخش
و نگاهم کنن
تا امید جوانه بزند
بیا و معجزه کن
بر قلبم
به تپیدن
بیا و معجزه کن
بر قلبم
به تپیدن
چونان پرنده ای
که بال گوشده است به پرواز
و در طلوح خورشید
میدرخشد
تو را میستایم
چونان زیبایی طاووس
و خوش صدایی قناری
تو بی نظیری
از هر نظر و منظر
از هر وجه و زاویه
با تو دنیایم قشنگتر است
ای زیبایی بی مثال
چونان پرنده ای
که بال گوشده است به پرواز
و در طلوح خورشید
میدرخشد
تو را میستایم
چونان زیبایی طاووس
و خوش صدایی قناری
تو بی نظیری
از هر نظر و منظر
از هر وجه و زاویه
با تو دنیایم قشنگتر است
ای زیبایی بی مثال
هر نفس را میشمارم
ای خدایا شاد باشد
هرکجا هست، آن بهارم
هر نفس را میشمارم
ای خدایا شاد باشد
هرکجا هست، آن بهارم
بخشی به من،
جانی دگر باز
که من جای تو را
در کنج دل،
هر دم کنم باز
بخشی به من،
جانی دگر باز
که من جای تو را
در کنج دل،
هر دم کنم باز
ای دست های شکسته از قصد
با عشق جاودانه ی من
بر هیچ کسی نمیشه دل بست
ای دست های شکسته از قصد
با عشق جاودانه ی من
بر هیچ کسی نمیشه دل بست
که سحر نزدیک است
ای که تننار منی
موی دلم باریک است
که سحر نزدیک است
ای که تننار منی
موی دلم باریک است
اتش شدم
خاکسترم در باد رفت
انکس که یار من شد
عاقبت آباد رفت
اتش شدم
خاکسترم در باد رفت
انکس که یار من شد
عاقبت آباد رفت
شوم ان لحظه نابی
که بی تابی
مرا خواهی
ز خود خواهی
منم ان سر به دامانت
تو را خوام به ان جانت
مرا در یاب ای مرحم
منم زخمیه بی محرم
تو کن رحمم
شوم ان لحظه نابی
که بی تابی
مرا خواهی
ز خود خواهی
منم ان سر به دامانت
تو را خوام به ان جانت
مرا در یاب ای مرحم
منم زخمیه بی محرم
تو کن رحمم