بر عبث ميپايم كه به در كَس آيد

دل بردي از من به يغما……

اگه هستي كه مطمئنم هستي، ايندفعه دست خالي برنگردون.

خسته تر از اوني هستم كه تصورش رو ميكني و حتي نااميدتر از هميشه.
من خيلي اميد داشتم، الان ديگه از همه دل بريدم.

امشب با يقين برگرديد!

حالا نه اينكه من خيلي محجبه باشم ولي يه جمله گفتم كه خيلي ذهنم رو درگير كرد
تو مسجد شجره پسرم از مردونه زنگ زد كه مامان داري چيكار ميكني؟ گفتم دارم حجابم رو براي احرام بازتر ميكنم…. محرم حريمش شدم

خسته ام از مريضي مداوم. توانم تحليل رفته
بيمارستان كه بودم دكتر ميگفت
You are too young to be here
١٠ روز تنها تو بيمارستان، فقط يك ليوان نوشابه خوردم. اذيت شدم و اخرش هم يه تشخيص الكي كه معلوم ه اشتباهه چون هيچي تغيير نكرده.
خودم احساس ميكنم
I am too old to be alive

I am lost between right and lie

اگر دارو نبود چي ميشد؟

پسرم ازم كفن خواست و چقدر خواسته تلخي. گفتم هيچ مادري دلش نميخواد بزاي بچه اش كفن بگيره، جواب داد خودم هم دوست ندارم براي خودم بخرم، اما شما برام بگير.

شديم چند تا خانواده كوچيك و جلسات فشرده مربوط به مناسك رو شبها يه بنده خدايي بهمون اموزش ميده. بچه ها هم كيف ميكنن حسابي.
خودم به تنهايي اونقدر سوال كردم كه مدرس عزيز نزديك بيرونم كنه😂😂.
تازه جاي كيك و سانديس، شام هم ميديم.

يا اكرم الاكرمين

و البته من كماكان از غربت بيزارم. حتي وقتي به اينجا ميگم خونه.
من بيوطنم
I just don’t belong and it hurts pretty bad.

بعد از عمري زندگي در ينگه دنيا، امشب رفتم فشن شو. اونقدري از كه ديدن audience ها متعجب شدم، مدل ها من رو متعجب نكردم. بعدش هم يه لشكر خانم همراه با يك اقاي بينوا شام رفتيم بيرون كه ايشون تمام مدت شام خوردن مشغول شنيدم تحليل هاي از مدل ها و لباس ها و كلييييي مسايل حاشيه اي بود.

من از غربت بيزارم.

خوبي اينكه ادمهايي كه فالوت ميكنن و متوجه زبانت نيستن اينه كه ميتوني بنويسي غربت داره خفه ات ميكنه و حتي چت جي بي تي هم نميتونه حق مطلب رو براشون ادا كنه در ترجمه!

و مني كه هميشه در حال فرارم