Chill mess
banner
sooore.bsky.social
Chill mess
@sooore.bsky.social
گمم کن تو بغلت
که نیاد اشک از چِشَم.
December 21, 2025 at 4:15 AM
تا ده و نیم منتظرش نشسته بودم.
یادم افتاد که زمستونا رو چرا انقد سیاهم.
December 17, 2025 at 7:41 PM
این هفته‌م تموم،
آخیش.
بنظرم میاد دی ماه، ماه خوبیه.
قراره خوش بگذره.
December 17, 2025 at 10:48 AM
واقعا دلم برا گروه کتابخونیم تنگ شده😿
December 16, 2025 at 2:09 PM
قهوه بدون کافئین می‌خورم ولی بدنم گول نمی‌خوره و هی خمیازه می‌کشم.
December 16, 2025 at 7:16 AM
کاش الان جلسه دهم تراپیم با یه تراپیست خوب بود، نه که توی شک “حالا مثلا چی بگم؟” و “نکنه مث قبلی کسخل باشه” هیچوقت شروعش نکنم.
December 15, 2025 at 3:30 AM
این یه چیزی بهم یاد داده، خیلی کاربردیه.
از خودم سوال می‌پرسم آیا اگه الان در فلان جمع بودم، بهم خوش می‌گذشت؟
بعد که جوابش «نه» باشه، تنهایی کنونیم، برام دلپذیرتر می‌شه.
December 15, 2025 at 3:28 AM
احساس تعلق خاطرم به کانسپت خونه‌م، خیلی پررنگ شده.
واقعا توش احساس امنیت می‌کنم. تنک گاد.
December 15, 2025 at 3:25 AM
کاشکی یه زن مث خودم تو خونه داشتم.
غذای گرم دستم می‌داد و چایی.
December 14, 2025 at 4:43 PM
نوشت: تو همه جوره قشنگی.
بعد پاکش کرد، یه قلب گذاشت.
December 13, 2025 at 4:44 PM
اخر حسرت باشگاه رفتن دوتایی می‌مونه به دلم.
هرچی این ور اون‌ور می‌گردم دنبال یه باشگاه مختلط خوب، نمی‌شه.
December 13, 2025 at 4:34 AM
دلم برا پاره شدن تو باشگاه‌ تنگ شده 🌚
December 12, 2025 at 1:03 PM
در تشخیص این‌که دلم چی می‌خواد ناتوانم.
به جاش همش می‌تونم بگم چی دلم نمی‌خواد.
December 10, 2025 at 2:31 PM
گفتم امسالم گذشت و شیراز نرفتیم.
December 10, 2025 at 1:56 PM
امروز داشتم فکر می‌کردم به گذشته‌ها و آدمایی که انقدر دوسم داشتن که بخاطر من سفر کردن یه شهر دیگه که منو ببینن.
جوونی‌هام واقعا popular بودم مث‌‌که :))
December 10, 2025 at 1:53 PM
هربار قصد می‌کنم از باشگاه دیگه عکس نذارم و این قسمت از زندگیم رو برا خودم نگه دارم، یکی پیدا می‌شه که بگه چرا عکس نمی‌ذاری؟ من انگیزه می‌گرفتم.
December 10, 2025 at 3:11 AM
واقعا بیرونم مردم‌ رو‌ کشته،
درونم خودم رو.
December 9, 2025 at 11:04 AM
دلم برا سفر رفتن تنگ شده.
عجیب :))
December 9, 2025 at 10:47 AM
بودنت
برا من
یه قماره.
December 9, 2025 at 3:55 AM
ترکیب مستی و نوازش، هنوز سانتی‌مانتالم می‌کنه و اشکم رو درمیاره.
December 9, 2025 at 3:24 AM
حالا فردا بهش بگم چی بود؟
باز می‌گه می‌شه نگم؟
December 7, 2025 at 2:55 PM
نمی‌دونم چرا دیدن آدمای پیری که ناتوان شدن، انقدر زیاد غمگینم می‌کنه.
همون لحظه می‌تونم بزنم زیر گریه.
December 6, 2025 at 7:46 PM
برای خیلی چیزا، خیلی دلم تنگ می‌شه ژوزه.
December 6, 2025 at 6:04 AM
مرثیه‌ای برای صمیمیت از دست‌ رفته،
هر روز، همین حوالی.
December 4, 2025 at 2:15 PM
دوستام مثلا شوهر کردن.
یکی از یکی گراز‌تر.
November 17, 2025 at 8:35 AM