به نور کوچولو ✨
@setar.bsky.social
تو که ماه بلندِ آسمونی،
منم ستاره میشم کنارِت میشینم...
(من بیشتر کار میکنم و کمی زندگی به همراه خوابگریزی...)
منم ستاره میشم کنارِت میشینم...
(من بیشتر کار میکنم و کمی زندگی به همراه خوابگریزی...)
آهای غمی
که مثل یه بختک
روی سینهی من شدهای آوار
از گلوی من دستاتو بردار...
که مثل یه بختک
روی سینهی من شدهای آوار
از گلوی من دستاتو بردار...
August 25, 2024 at 4:57 PM
آهای غمی
که مثل یه بختک
روی سینهی من شدهای آوار
از گلوی من دستاتو بردار...
که مثل یه بختک
روی سینهی من شدهای آوار
از گلوی من دستاتو بردار...
یه شبی هم رسید
برای صبح شدنش ذوق دارم.
برای صبح شدنش ذوق دارم.
August 22, 2024 at 9:30 PM
یه شبی هم رسید
برای صبح شدنش ذوق دارم.
برای صبح شدنش ذوق دارم.
همیشه عینکم گم میشد،
روی چشمم بود، الان نیم ساعته دارم میگردم
اونجام نیست 🥲
روی چشمم بود، الان نیم ساعته دارم میگردم
اونجام نیست 🥲
August 22, 2024 at 6:29 PM
همیشه عینکم گم میشد،
روی چشمم بود، الان نیم ساعته دارم میگردم
اونجام نیست 🥲
روی چشمم بود، الان نیم ساعته دارم میگردم
اونجام نیست 🥲
چقدر بغض و گریه
حوالی من عبور میکنند.
حوالی من عبور میکنند.
August 22, 2024 at 3:12 PM
چقدر بغض و گریه
حوالی من عبور میکنند.
حوالی من عبور میکنند.
شما هم شبا یه لشکر با نیزه و شمشیر
بهتون حمله میکنن
و صبح انگار از گور دسته جمعی برگشتین؟
دلیل این همه خستگی و کوفتگی و سردرد و حال بد صبح چی میتونه باشه جز این؟
بهتون حمله میکنن
و صبح انگار از گور دسته جمعی برگشتین؟
دلیل این همه خستگی و کوفتگی و سردرد و حال بد صبح چی میتونه باشه جز این؟
August 22, 2024 at 4:18 AM
شما هم شبا یه لشکر با نیزه و شمشیر
بهتون حمله میکنن
و صبح انگار از گور دسته جمعی برگشتین؟
دلیل این همه خستگی و کوفتگی و سردرد و حال بد صبح چی میتونه باشه جز این؟
بهتون حمله میکنن
و صبح انگار از گور دسته جمعی برگشتین؟
دلیل این همه خستگی و کوفتگی و سردرد و حال بد صبح چی میتونه باشه جز این؟
بهش گفتم چرا این همه عاشق این مردی؟!
گفت: خیلی حواسش هست.
گفت: یه شب که شبکار بود ، من از غروبش اضطراب داشتم، آخر شب رفتم بخوابم دیدم رو میز آشپزخونه برام گلگاوزبون دم کرده رفته... که قبل خواب بخورم. آخه کی وسط اینهمه بدبختی، یادش میمونه برای یکم آرامشت، گلگاو زبون دم کنه و برات بذاره؟!
گفت: خیلی حواسش هست.
گفت: یه شب که شبکار بود ، من از غروبش اضطراب داشتم، آخر شب رفتم بخوابم دیدم رو میز آشپزخونه برام گلگاوزبون دم کرده رفته... که قبل خواب بخورم. آخه کی وسط اینهمه بدبختی، یادش میمونه برای یکم آرامشت، گلگاو زبون دم کنه و برات بذاره؟!
August 21, 2024 at 9:50 PM
بهش گفتم چرا این همه عاشق این مردی؟!
گفت: خیلی حواسش هست.
گفت: یه شب که شبکار بود ، من از غروبش اضطراب داشتم، آخر شب رفتم بخوابم دیدم رو میز آشپزخونه برام گلگاوزبون دم کرده رفته... که قبل خواب بخورم. آخه کی وسط اینهمه بدبختی، یادش میمونه برای یکم آرامشت، گلگاو زبون دم کنه و برات بذاره؟!
گفت: خیلی حواسش هست.
گفت: یه شب که شبکار بود ، من از غروبش اضطراب داشتم، آخر شب رفتم بخوابم دیدم رو میز آشپزخونه برام گلگاوزبون دم کرده رفته... که قبل خواب بخورم. آخه کی وسط اینهمه بدبختی، یادش میمونه برای یکم آرامشت، گلگاو زبون دم کنه و برات بذاره؟!
ساعت 1 شب اومدم بخوابم،
حس میکنم یه طوریم
یاد اومده شام نخوردم و یه طوری نیستم
در واقع گرسنهام. خوب شد کشکبادمجون فارسی داشتم در بخچال.
حس میکنم یه طوریم
یاد اومده شام نخوردم و یه طوری نیستم
در واقع گرسنهام. خوب شد کشکبادمجون فارسی داشتم در بخچال.
August 21, 2024 at 9:23 PM
ساعت 1 شب اومدم بخوابم،
حس میکنم یه طوریم
یاد اومده شام نخوردم و یه طوری نیستم
در واقع گرسنهام. خوب شد کشکبادمجون فارسی داشتم در بخچال.
حس میکنم یه طوریم
یاد اومده شام نخوردم و یه طوری نیستم
در واقع گرسنهام. خوب شد کشکبادمجون فارسی داشتم در بخچال.
یه روزی فرار میکنیم،
یه روزی که جون داره پات ...
یه روزی که جون داره پات ...
August 21, 2024 at 7:20 PM
یه روزی فرار میکنیم،
یه روزی که جون داره پات ...
یه روزی که جون داره پات ...
برای فرار از فلج اضطراب
بعد 5 ماه ببینم چند دقیقه میتونم ورزش کنم.
البته اگر یوگا رو فاکتور بگیرم
بعد 5 ماه ببینم چند دقیقه میتونم ورزش کنم.
البته اگر یوگا رو فاکتور بگیرم
August 21, 2024 at 7:18 PM
برای فرار از فلج اضطراب
بعد 5 ماه ببینم چند دقیقه میتونم ورزش کنم.
البته اگر یوگا رو فاکتور بگیرم
بعد 5 ماه ببینم چند دقیقه میتونم ورزش کنم.
البته اگر یوگا رو فاکتور بگیرم
چی شد
منی که عاشق شب
شدم غروب که میشه
یکی یه تشت رخت چرک
برمیداره میاد میشینه وسط دلم،
نه کُنجش ها... حالا هی میسابه
و هی چرکابههاشو وِل میده توی مغزم!
منی که عاشق شب
شدم غروب که میشه
یکی یه تشت رخت چرک
برمیداره میاد میشینه وسط دلم،
نه کُنجش ها... حالا هی میسابه
و هی چرکابههاشو وِل میده توی مغزم!
August 21, 2024 at 3:23 PM
چی شد
منی که عاشق شب
شدم غروب که میشه
یکی یه تشت رخت چرک
برمیداره میاد میشینه وسط دلم،
نه کُنجش ها... حالا هی میسابه
و هی چرکابههاشو وِل میده توی مغزم!
منی که عاشق شب
شدم غروب که میشه
یکی یه تشت رخت چرک
برمیداره میاد میشینه وسط دلم،
نه کُنجش ها... حالا هی میسابه
و هی چرکابههاشو وِل میده توی مغزم!
چه عجیب اینبار دی اکتیو کردم،
دلم برای توییتر تنگ نشده!
دلم برای توییتر تنگ نشده!
August 21, 2024 at 10:12 AM
چه عجیب اینبار دی اکتیو کردم،
دلم برای توییتر تنگ نشده!
دلم برای توییتر تنگ نشده!
دوباره برگشتم به فشار دادن شدید دندونام بهم.
August 21, 2024 at 10:11 AM
دوباره برگشتم به فشار دادن شدید دندونام بهم.
فکر کن زل بزنه بهت بگه :
من سرزمینم هرکجا باشه
چشمای تو زیباترین جاشه...
من سرزمینم هرکجا باشه
چشمای تو زیباترین جاشه...
August 20, 2024 at 5:54 AM
فکر کن زل بزنه بهت بگه :
من سرزمینم هرکجا باشه
چشمای تو زیباترین جاشه...
من سرزمینم هرکجا باشه
چشمای تو زیباترین جاشه...
ترسناکش اینجا بود،
همیشه مینازیدم. من افسرده نیستم
چون به شدت کار و فعالیتهای روتینم رو انجام میدم من فقط کمی اضطراب دارم،
اما سیلی اونجایی خورد تو صورتم که من ورکهولیک روزها و ساعتها میگذره و توان نشستن پای کار ندارم و خیلی پروژه از دست دادم.
کا کردنم برام نقطه وصل زندگی بود انگار...
همیشه مینازیدم. من افسرده نیستم
چون به شدت کار و فعالیتهای روتینم رو انجام میدم من فقط کمی اضطراب دارم،
اما سیلی اونجایی خورد تو صورتم که من ورکهولیک روزها و ساعتها میگذره و توان نشستن پای کار ندارم و خیلی پروژه از دست دادم.
کا کردنم برام نقطه وصل زندگی بود انگار...
August 19, 2024 at 9:07 PM
ترسناکش اینجا بود،
همیشه مینازیدم. من افسرده نیستم
چون به شدت کار و فعالیتهای روتینم رو انجام میدم من فقط کمی اضطراب دارم،
اما سیلی اونجایی خورد تو صورتم که من ورکهولیک روزها و ساعتها میگذره و توان نشستن پای کار ندارم و خیلی پروژه از دست دادم.
کا کردنم برام نقطه وصل زندگی بود انگار...
همیشه مینازیدم. من افسرده نیستم
چون به شدت کار و فعالیتهای روتینم رو انجام میدم من فقط کمی اضطراب دارم،
اما سیلی اونجایی خورد تو صورتم که من ورکهولیک روزها و ساعتها میگذره و توان نشستن پای کار ندارم و خیلی پروژه از دست دادم.
کا کردنم برام نقطه وصل زندگی بود انگار...
Reposted by به نور کوچولو ✨
August 19, 2024 at 9:00 PM
از #عباس_دریس میگوییم.
از ظلمی که به او و خانوادهاش رفته و میرود.
همه صدای همیم.
#نه_به_اعدام
#مهسا_امینی
از ظلمی که به او و خانوادهاش رفته و میرود.
همه صدای همیم.
#نه_به_اعدام
#مهسا_امینی
July 6, 2023 at 7:32 PM
از #عباس_دریس میگوییم.
از ظلمی که به او و خانوادهاش رفته و میرود.
همه صدای همیم.
#نه_به_اعدام
#مهسا_امینی
از ظلمی که به او و خانوادهاش رفته و میرود.
همه صدای همیم.
#نه_به_اعدام
#مهسا_امینی
الان واقعا نمیخوام سر کار بمونم و دارم تحمل میکنم امیدوارم قبل منفجر شدنم تمومش کنن، برم خونه.
July 5, 2023 at 1:18 PM
الان واقعا نمیخوام سر کار بمونم و دارم تحمل میکنم امیدوارم قبل منفجر شدنم تمومش کنن، برم خونه.
یه جوری یه سریهارو از اونور و اینجا دوست دارم که میدونم اگر نزدیکشون بودم واقعا دوست خوبشون میشدم :)
نه از خود راضی باشما نه، دوسشون دارم.
نه از خود راضی باشما نه، دوسشون دارم.
July 4, 2023 at 8:11 PM
یه جوری یه سریهارو از اونور و اینجا دوست دارم که میدونم اگر نزدیکشون بودم واقعا دوست خوبشون میشدم :)
نه از خود راضی باشما نه، دوسشون دارم.
نه از خود راضی باشما نه، دوسشون دارم.
بذارید در فضای جدید با عشق شروع کنم مثلا،
شاید این زندگی روی خوشتری نشون داد.
«وقتی در من نگاه میکنی زخم های من آرام میگیرند.»
#شمس_لنگرودی
شاید این زندگی روی خوشتری نشون داد.
«وقتی در من نگاه میکنی زخم های من آرام میگیرند.»
#شمس_لنگرودی
July 4, 2023 at 6:12 AM
بذارید در فضای جدید با عشق شروع کنم مثلا،
شاید این زندگی روی خوشتری نشون داد.
«وقتی در من نگاه میکنی زخم های من آرام میگیرند.»
#شمس_لنگرودی
شاید این زندگی روی خوشتری نشون داد.
«وقتی در من نگاه میکنی زخم های من آرام میگیرند.»
#شمس_لنگرودی