توی مرحلهای از زندگی قرار دارم که انگار قلبم بیرون از بدنم داره میتپه،انگار توی دستای یکی دیگهس،اوضاع خوبی ندارم.
هر رهگذری چنگ بندازه،دل بشکنه،فریاد بزنه،بترسونه؛اثراتش فقط میشه یه زخم کوچولو روی دیوارههای قلبم و یه بغض وسط راه گلوم -
توی مرحلهای از زندگی قرار دارم که انگار قلبم بیرون از بدنم داره میتپه،انگار توی دستای یکی دیگهس،اوضاع خوبی ندارم.
هر رهگذری چنگ بندازه،دل بشکنه،فریاد بزنه،بترسونه؛اثراتش فقط میشه یه زخم کوچولو روی دیوارههای قلبم و یه بغض وسط راه گلوم -