Reera ری‌را
reera123.bsky.social
Reera ری‌را
@reera123.bsky.social
زن، زندگی، آزادی / Woman, Life, Freedom
سطح چاپلوسی مردم واسه مدیرعامل شرکت هر بار پشمامو میریزونه. توی جلسه ای که رییس داشت در مورد عملکرد شرکت اپدیت میداد، یکی دستشو بالا کرد و ازش پرسید با این همه مشغله چطوری انقدر خوش تیپ و خوش هیکلی؟
December 4, 2025 at 6:46 PM
حالا غر زدم، قسمت روشنش رو هم بگم که اون اتفاقای بد به خیر گذشت. همین برای شادی امروزم کافیه.
امروز بچه مریض بود، همسر مریض بود و چند تا اتفاق بد دیگه. عصر نشستم به شیر دوشیدن و یه لحظه پمپ شیر رو چک کردم دیدم رنگ شیر قرمزه. این دیگه تیر خلاص بود…
November 17, 2025 at 3:48 AM
امروز بچه مریض بود، همسر مریض بود و چند تا اتفاق بد دیگه. عصر نشستم به شیر دوشیدن و یه لحظه پمپ شیر رو چک کردم دیدم رنگ شیر قرمزه. این دیگه تیر خلاص بود…
November 17, 2025 at 2:54 AM
دوستم با دوست پسرش سر مراسم اشنایی خانواده ها و ازدواج اختلاف نظر داشتن و هی به هم میزدن و باز به هم برمیگشتن. در حالی که منتظر بودم همین روزا خبر ازدواجشو به من بده، آگهی فوت دوست پسرشو فرستاد! بیچاره توی باشگاه ایست قلبی کرده بود.
November 14, 2025 at 1:12 AM
ممدانی چقدر جوونه، فقط ۳۴ سالشه!
November 5, 2025 at 3:00 AM
این بچه هی عاشقانه به من نگاه میکنه و قلبم ذوب میشه. کاش وقتی بزرگتر میشه ناامیدش نکنم، ادم امن و مهربون زندگیش بمونم.
November 5, 2025 at 2:11 AM
توی یه گروهی که همه خانمای امریکای شمالی هستن، یکی از تجربه تجاوزش بصورت ناشناس نوشته بود و حتی اسم متجاوز رو نیاورده بود. اکثریت کامنتا نوشته بودن خود زن مقصر بوده وگرنه باید فرار میکرده! ترسناک اینه که خیلی از این حامیان تجاوز، عکسای پروفایلشون رو که نکاه کردم خودشون فرزند پسر داشتن.
November 1, 2025 at 1:08 AM
احساس میکنم از وقتی بچه دار شدم خداحافظی و دوری برام سخت تره. دوست دارم بچه ام عشق پدربزرگ و مادربزرگا و خاله اش رو داشته باشه. دوست این رابطه ی قشنگ دوطرفه فقط محدود به چند روز نبود. واقعا یک تیکه از قلبم رو دارم میذارم مثو برمیگردم…
این دفعه خداحافظی از خانواده خیلی خیلی برام سخته 😔😔
October 28, 2025 at 10:02 PM
این دفعه خداحافظی از خانواده خیلی خیلی برام سخته 😔😔
October 28, 2025 at 9:54 PM
در حالی که معصومانه نشسته بودم و منتظر بودم نوبتم شه سوار هواپیما شم، دختر کناریم باسنشو برد بالا و بلند گوزید 😭😭😭
October 22, 2025 at 3:23 AM
این بچه رفته کلاس قصه خوانی، دوست ده ماهه اش اومده پستونکشو ازش بگیره اینم با کمال میل پستونکشو درآورده و تقدیمش کرده 😂💘
September 30, 2025 at 6:21 PM
میخوایم بریم یه کشور نزدیک ایران خانواده ها رو ببینیم. اما امروز با مادر این مرد که حرف میزدیم خیلی نگران جنگ قریب الوقوع بود و اینکه نتونن بیان. کاش دیگه جنگ نشه واقعا 😔
September 28, 2025 at 3:52 PM
مامان این بچه بودن خیلی جالبه، بعض وقتا حس میکنم قلبم گنجایش این همه عشق رو نداره. ولی عشقش منو نسبت به دنیا لطیف تر کرده. سنجاب، خرگوش، مورچه، هر موجود کوچولویی میبینم یاد بچه ام میفتم 💘
September 7, 2025 at 2:44 AM
یه پیرمرد ابرانی توی محلمونه، هر بار میبینیمش بدون اینکه ازش نظر بخوایم شروع میکنه نصیحت کردن. امروز تریدر جوز دیدیمش، میگه چرا از اینجا خرید میکنید شما که بچه دارین، برید فلان مغازه ی ارگانیک. منم تریدر جوز به یکی از خونه هام نزدیکه فقط میام اب میخرم 😬😏
August 29, 2025 at 2:27 AM
هیچ وقت توی زندگیم انقدر سرشلوغ و در حال بدو بدو نبودم. بین کارای بچه و خونه و سر کار به سختی وقت برای جیم پیدا میکنم که اونم این هفته کلا نرسیدم. چون سر کار ملت به جون هم افتادن و دایم جنگ و تنش هست و کار زیاد رو ممکنه اوکی باشم ولی محیط مسموم رو نه. و باید وقت بذارم و بگردم دنبال جاب جدید 🤞🏻
August 21, 2025 at 2:43 AM
خیلی اتفاقی فهمیدم تراپیستم حرفایی که پیشش مطرح میشه رو به بقیه میگه. الان جایی رو که به عنوان مامن توی ذهنم گذاشته بودم رو از دست دادم و این باعث شده توی هفته ی اخیر برای هر اتفاقی دو بار بشکنم، یکی بخاطر اون اتفاق ازاردهنده و پشت بندش یاداوری اینکه دیگه جایی برای برون ریزی ندارم.
June 27, 2025 at 2:12 PM
با این قطعی اینترنت علاوه بر ترس جنگ و نگرانی برای عزیزان، تمام تروماهای آبان ۹۸ هم دوباره اومد بالا.
June 18, 2025 at 10:31 PM
من ریدم به عمر و جوونی ای که به مهاجرت و دوری و تراول بن و ابان ۹۸ و هواپیمای اوکراینی و انقلاب مهسا و اعدام و جنگ گذشت. هر چی خواستیم به زندگی چنگ بزنیم باز غم بزرگ و دلهره های زیاد دست از سرمون برنداشت.
June 18, 2025 at 10:30 PM
من ریدم توی این برهه ی تاریخی و جغرافیایی که متولد شدیم
June 17, 2025 at 12:08 AM
خب به سلامتی با مامانم بحثم شد این وسط😔😭
June 16, 2025 at 3:37 PM
از اپوزوسیون هم شانس نداریم. یه سری کفتار وقیح. یکیشون میگه بزن بکش، اون یکی کشتار ادم ها و ویرانی رو تعبیر میکنه به جراح دردناک. لابد مردمی که میمیرن هم غده های بدخیم بودن
June 15, 2025 at 3:54 PM
عالی شد، پس هدف اینه که ایران خرابه شه اخوندم بمونه!
June 15, 2025 at 3:39 PM
با والدینم تماس تصویری کرفتم، دیدم عمه ام که سالهاست باهاش حرف نزده بودم پیششونه. تا من رو دید گفت مامانت فیلمای تو و بچه رو نشون داده گفتم چقدر ریرا واسه یه بچه پیر و شکسته شده 😐 به خودت برس!
تو موقعیت جنگی هم زخم زبون یادشون نمیره.
June 15, 2025 at 1:05 AM
واقعا جنگ شد 😔😔
June 13, 2025 at 3:55 AM
با این که از خونه کار میکنم هر روز حس میکنم کم به این بچه نگاه میکنم، کم بهش محبت میکنم و باهاش وقت میکذرونم. واقعا کی عاقل میشم و خودسرزنش گری رو ول میکنم؟!
June 10, 2025 at 9:38 PM