به وقت شروع چهل سالگی ...
و اینک...
منم...
در آستانه ی فصلی سرد...
که آغاز چهل سالگی اش را نوید می دهد...
چهل سالگی
همیشه برایم معمایی بود
که فکر می کردم ...
حل کردنش از پس دست های کوچکم برنیاید
من چند سال است چهل سالگی را به انتظار نشسته ام
به وقت شروع چهل سالگی ...
و اینک...
منم...
در آستانه ی فصلی سرد...
که آغاز چهل سالگی اش را نوید می دهد...
چهل سالگی
همیشه برایم معمایی بود
که فکر می کردم ...
حل کردنش از پس دست های کوچکم برنیاید
من چند سال است چهل سالگی را به انتظار نشسته ام
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست
شب اورمزد آمد از ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
اورمزد : اورمزد یا هرمزد نخستین روز از ماه دی
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست
شب اورمزد آمد از ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
اورمزد : اورمزد یا هرمزد نخستین روز از ماه دی
نظرتون ؟
نظرتون ؟
چی حال میده؟
بفرما شله مشهدی
پ.ن
میرم بگیرم بیام !
چی حال میده؟
بفرما شله مشهدی
پ.ن
میرم بگیرم بیام !