negarg.bsky.social
@negarg.bsky.social
بعد از بازگشت از لندنن دچارغم غریب عصر یکشنبه‌ای شدم.به نظرم لندن برای من نزدیک‌ترین چیز به تهرانه. بعد فکر کردم "خونه" من حقیقتن در قلب دوستانمه. لندن بدون صنم معنا نداره و با اون خونه میشه. کاش میشد زنانم رومثل بنفشه‌ها از لندن و وین و خارج دور بیارم بکارم در رم. همه با هم. با آفتاب و شراب و شادی
December 29, 2025 at 9:24 AM
به فرزندم گفتم بز میل‌کردم. با چشمان گشاد نگاهم کرد و گفت ماما الان بزه تو‌ دل توئه؟ و یه حالی بود که باید همین الان از تو تلفن برنامه شنگول و منگول رو اجرا کنه و بز رو از دل من نجات بده. و سنگ بریزه جاش.
October 18, 2025 at 7:08 AM
در حالیکه باید در وین باشم و با دوستان از ته دل بخندم تنها در راه آدیس‌آبابا میباشم و دلم هنوز نرفته برای فرزندم هم تنگ شده.
October 12, 2025 at 4:16 AM
در این فضا و در اون فضاهای قبلی هی میام حرف بزنم هی فکر میکنم جای من نیست و چرا اصلن؟ ولی میخونم و به عنوان کامینونین یه طرفه بهش وصلم. فضولی؟ کمی ولی نه اونقدر. تو مهمونی نشسته باشی گوش بدی مثلن .
July 9, 2025 at 9:46 AM
عذر میخوام تبریک و کوفت. تبریک درد. تبریک و و خفه‌خون مرگ
June 26, 2025 at 11:27 AM