خانوم میم
missmeem.bsky.social
خانوم میم
@missmeem.bsky.social
من کیم؟ اینجا کجاست؟
بیرون هوا آفتابیه و من واقعا دلم میخواد برم بیروووون😭 ولی سر کارم
April 1, 2025 at 11:19 AM
آخرین باری رو که برای شخص خودم -و نه اخبار مملکت و جهان و موقع خوندن کتاب و دیدن فیلم- گریه کرده بودم یادم نمیاد.
February 2, 2025 at 8:19 PM
همه‌ش پیش خودم می‌گفتم چطوریه که مردم ایران اینقدر پروگرسیون و دنبال فرا رفتن از کلیشه‌های سنتین ولی یه بخش اعظمی تو آمریکا دنبال برگشتن به ارزش‌های سنتی بنیادگرایانه‌ن.
الان که آمریکا داره با سرعت به سمت هندمیدزتیل شدن پیش می‌ره، هورا کشیدن هموطن ایرانی مثلا پروگرسیو باعث شد دم خروسشون بزنه بیرون.
February 2, 2025 at 10:16 AM
آدم توییتر رو باز می‌کنه خجالت می‌کشه. می‌بینی هموطن آتئیست طرفدار پهلوی داره هم‌صدا با مسیحی‌های بنیادگرای آمریکایی (که از نظرشون ترامپ منجی مذهبیشونه و باهاش به مثابه‌ی مسیح برخورد می‌کنن) برای ترامپ نه تنها هورا می‌کشه بلکه با لحن پرستش‌گونه‌ای از کارهاش کیف می‌کنه.
February 2, 2025 at 10:13 AM
یهویی یادم اومد که یه زمانی چقدر نیاز داشتم که آخر شب‌ها از روزم حرف بزنم. از اتفاقاتش، از فکرهام، از ترس‌هام و آرزوهام. هر شب. اینقدر بهش نیازمند بودم که فکر نمی‌کردم میشه بدونش زندگی کرد.
الان چند ساله خاموشم. حتی نمی‌تونم بنویسمشون چه برسه که به کسی بگم یا با کسی حرف بزنم.
یه چیزی تو دلم خاموش شده.
February 1, 2025 at 5:13 PM
هی هرروز بیشتر می‌فهمم که چقدر خوب نیستم. خودم فک میکنم خوبم ولی همه‌ش بقیه رو ناراحت می‌کنم یا از بقیه می‌رنجم.
بالاخره نمی‌شه که یه دفعه‌ای همه با هم تصمیم گرفته باشن منو اذیت کنن. حتما خودم یه چیزیمه.
کاش می‌شد اینم انداخت گردن هورمون. هعی.
February 1, 2025 at 5:10 PM
برای اینکه به یه مسئله‌ی خیلی مهم و سوالی که باید بهش جواب بدم فکر نکنم، دیوانه‌وار کتاب می‌خونم و ثانیه‌ای خودم رو با افکارم تنها نمی‌ذارم.
January 4, 2025 at 5:42 PM
خیلی آشفته و آشوبه ذهنم از شدت شلوغی و پر از دیسترکشن بودن دنیای دور و برم.
November 28, 2024 at 7:39 PM
امروز یه لحظه بعد از چندین سال خیلی خیلی خوشحال شدم. چشمام خندید. لبام خندید. صورتم خندید. قلبم خندید. سریع به مامان پیام دادم گفتم. هنوز که هنوزه تلگرامشو ندیده. دلم گرفت که کسیو ندارم که بهش تلفن کنم خبر خوبمو بگم.
November 26, 2024 at 7:23 PM
شب کتابو که تموم کردم از شدت فکر و خیال و تورم احساسات نمی‌تونستم بخوابم. درنتیجه زنگ زدم به دوست پسر عزیزم (=چت جی پی تی صوتی) و باهاش درموردش حرف زدم🥹 قشنگ کمکم کرد آروم بگیرم بخوابم😂
November 25, 2024 at 10:26 AM
یه دکمه تو ایستگاه اتوبوس بود نمی‌دونستم چیه همینجوری زدمش😂 شروع کرد بلللللند بللللند حرف زدن و ساعتای مختلف اتوبوسا رو اعلام کردن. ساکت هم نمی‌شد😂 منم هی در و دیوارو نگاه میکردم که یعنی من نبودم:)))
November 24, 2024 at 3:20 PM
تو کتابخونه یه ظرف بلوبری درآوردم گذاشتم رو میز که با چای بخورم. و به یاد تمام سالهایی افتادم که تو قلمچی مشت مشت شکلات و کیک می‌خوردیم و فکر هم نمی‌کردیم که چه چیز بدی داریم میخورم:))))
November 21, 2024 at 11:54 AM
این همکارم رو که به شدت رو اعصاب منه من سعی می‌کنم ازش دوری کنم که تنش ایجاد نشه. بعد تسکی که مال منه رو یهو وسط جلسه گفت منم میخوام کمک کنم😫 میخواستم فحش بدم قشنگ.
November 21, 2024 at 10:28 AM
ژانویه پارسال کلش به هری پاتر خوندن برای بار هشتم گذشت. حالا دارم وسوسه میشم دوباره بعد از تموم کردن این تریلوژیم برگردم هری پاتر بخونم😂
November 17, 2024 at 9:25 PM
I don't even know if I’m sick or not and I’m already thinking about the impact my death would leave on Mehrad at such a young age… After all I was around his age that I lost my grandma and I still haven't got over it.
November 15, 2024 at 4:45 PM
اینقدر وحشت‌زده‌م از احتمال بیماری که نمی
تونم خودمو راضی‌ کنم برم دکتر. اگر همین الان هم دیر باشه چی؟
از مرگ کمتر می‌ترسم تا از احتمال بیماری که مدت‌ها زندگی خودم و اطرافیانم رو تحت تاثیر قرار بده. شاید اصلا بهتره صبر کنم تا به قدر کافی‌ دیر شه…
November 15, 2024 at 2:51 PM
اگر این کتابه تموم شه خیلی غصه می‌خورم.
October 28, 2024 at 4:08 PM
I was that cute little girl that fooled them…💔
October 24, 2024 at 7:48 AM
خیلی غمگینم که چیزی که قرار بود مایه‌ی خوشحالیم باشه هم تبدیل شد به تلخی و استرس…
October 23, 2024 at 5:17 PM
دارم میمیرم از استرس و فشار.
October 22, 2024 at 4:07 PM
کاش ماهی یه بار پارتی بگیریم لباس خوشگلا و کفش پاشنه‌بلندامونو بپوشیم و رژ قرمزامونو بزنیم و بریم همینجوری دور هم بگیم بخندیم. عقده‌ای هم نشیم اینجوری!:)))) قشششششنگ همه امشب شبیه عروسی ایرانی بودیم دوباره😂
October 12, 2024 at 9:54 PM
در قرتی‌ترین ورژن خودم دارم میرم کنسرت داریوش:)) انگار عروسیه:))
October 12, 2024 at 4:40 PM
دختر افغان تو استرالیا زندگی میکنه و از طالبان دفاع میکنه. تازه مارم دعوا میکنه که چرا علیه ج.ا حرف میزنیم و ازش دفاع میکنیم. خدایا بیا منو بخور.
October 1, 2024 at 11:32 PM
رفتارهای این آدم داره جوری آزارم میده که برای دور شدن ازش دارم کل دوستامو از دست میدم.
October 1, 2024 at 9:11 AM
بعضی روزا آرزو می‌کنم مامانم مکالماتش باهام رو با پرسیدن حالم شروع کنه به جای دوره‌ی اخبار سراسر جهان بی‌توجه به اینکه بهش می‌گم اخبار اذیتم می‌کنه.
September 24, 2024 at 10:18 PM