زبان ها گناهکارند
همه ی این ها یک آتش سوزی زمانه است
دنیا گناهکار است
معصوم نیستیم، هیچ یک از ما!
زبان ها گناهکارند
همه ی این ها یک آتش سوزی زمانه است
دنیا گناهکار است
معصوم نیستیم، هیچ یک از ما!
گویی اول مهر یک مناسکی بود که باید حتماً میگذشت و تمام میشد.
گویی اول مهر یک مناسکی بود که باید حتماً میگذشت و تمام میشد.
وجه خوشحال کننده هم که وجود نداره
وجه خوشحال کننده هم که وجود نداره
غم این کار نشاط دل غمگین من است
دیدن روی تورا دیده جانبین باید
وین کجا مرتبه چشم جهانبین من است؟
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
«فال حافظ»
غم این کار نشاط دل غمگین من است
دیدن روی تورا دیده جانبین باید
وین کجا مرتبه چشم جهانبین من است؟
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
«فال حافظ»
که مونس دم صبحم، دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست بَرَد
ز لوح سینه نیارَست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای، وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صدهزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم، یاوه کرد و باز نَجُست
«حافظ»
که مونس دم صبحم، دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست بَرَد
ز لوح سینه نیارَست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای، وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صدهزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم، یاوه کرد و باز نَجُست
«حافظ»
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر
همه غوطهها بخوردی همه کارها بکردی
منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر
همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی
بِشِنو از این محاسب عدد و شمار دیگر
تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی
نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر
همه غوطهها بخوردی همه کارها بکردی
منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر
همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی
بِشِنو از این محاسب عدد و شمار دیگر
تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی
نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر