MarchM
MarchM
@marchm.bsky.social
ادبیات و زندگی.
@foroogh.bsky.social یکروزه رفته بودم شمال فروغ. خیلی عکس نگرفتم. اینا برای تو که نتونستم تو کتابخونی باشم و از اون موقع شرمتده‌ام :)
October 26, 2025 at 12:47 PM
دیشب که خوابم نبرد دو سه نفر رو تو ذهنم لیست کردم که هیج وقت در زندگانی نبخشمشون. باید هر از گاهی یادآوری کنم به خودم چون متاسفانه یادم میره کارهایی که دیگران در حقم کردن.
October 1, 2025 at 7:35 AM
منتظر هم هستم زنگ بزنن برم آقای فلان معاونت فلان من رو ببینه و بپسنده در حالیکه اگر مرد بودم با این سابقه و رشته و عملکرد خودم الان معاون بودم.
October 1, 2025 at 7:33 AM
خدا کنه دوستم زنگ نزنه بخواد هم رو ببینیم در توانم نیست.
October 1, 2025 at 7:31 AM
دیشب پنج خوابیدم، صبح با تلفن دوستم پا شدم و دیگه خوابم نبرد. راه میرم اون یک ذره مغزی که دارم انگار تو سرم حرکت می‌کنه. ناهار هم ندارم و نای هیچ کاری هم ندارم.
October 1, 2025 at 7:30 AM
اینجا می‌نویسم اکو داره بسکه خلوته :)
September 5, 2025 at 5:31 PM
وای بدتر از اون اینه که دوباره شنبه و مدیر لمپن و همکار حسود. نمی‌دونم در کجای دنیا چه کار بدی کردم که این سرنوشتمه.
September 5, 2025 at 5:30 PM
زیر دلم خیلی درد می‌کنه، نکنه ابن همکارای مرد الدنگ چند بار دیدم رفتن دسشویی ما و بهداشت رو رعایت نکردن باعث بیماری چیزی شده باشن. شایدم یخ کردم، اناقمون خیلی یخه.
August 17, 2025 at 11:47 AM
دیگه چند روز میخوام اینجا بنویسم فقط.
August 17, 2025 at 11:45 AM
تازگیا خیلی به مردن فکر می‌کنم. بچه‌ام، بچه‌ام.
May 8, 2025 at 4:49 PM
از نمایشگاه مریض شدم. خاک بر سر مدیرم که هر چی گفتم کار دارم من رو نفرست قبول نکرد. بک مشت آدم ویروس متحرک هم تو اون فضا.
May 8, 2025 at 4:49 PM
فردا تولدمه و ازینکه یکسال دیگه به سنم اضافه میشه ناراحتم.
عه الان فرداست که.
March 23, 2025 at 8:37 PM
توییتر ترکیده انگار. من اینجا و اونجا و واتسپ و آشپزخونه. چقدر تو مالتی‌تسکی عزیزم.
March 10, 2025 at 3:29 PM
یک حسی می‌گفت نرم پیش این ارایشگره ولی رفتم و رنگ موهام خوب نشد. دیگه چند سالم باید بشه که بفهمم به حسهام اطمینان کنم.
March 10, 2025 at 3:28 PM
هر از گاهی میام اینجا ببینم دوستی پیدا کردم یا نه.
February 10, 2025 at 6:43 AM
وسوسه شدم دوباره اکانت توییتر بسازم ولی همش خطا داد و نشد. کلید اسرار. اینجا هم که اینقدر خلوته هیچکس نیست.
February 2, 2024 at 2:59 PM
۱۲ بهمن.
یاد ایام قدیم.
February 1, 2024 at 8:47 AM
امروز گفتم به درک، دیگه روی مادیات متمرکز بشو و اینقدر خودت رو اذیت نکن خداوندگار معنویات.
January 31, 2024 at 7:27 PM
یادداشتهای ایرلند هاینریش بل رو خیلی دوست داشتم. بیاین بریم دوبلین، بعدش اون‌شهری که خیلی دوستش می‌داشتم.
January 31, 2024 at 7:26 PM
کاش اینجا دیگه واقعا یک رفیق پیدا کنم و باهاش راه برم و حرف بزنم.
January 31, 2024 at 7:23 PM
۱۱ بهمن.
چهارشنبه زیبا. پیاده اومدم تا خونه و منتظرم برف بیاد.
January 31, 2024 at 7:20 PM
۱۰ بهمن‌.
گفتم جای من رو عوض کنید و نپذیرفتند و گریه کردم.
اون احمق زنگ زد و دری‌وری گفت، خودم رو جمع کردم و بعدش گریه کردم.
سردرد دارم و حال ندارم برم خونه.
تا خونه پیاده برم و شام بخورم و حموم و دولینگو.
January 30, 2024 at 1:34 PM
بلواسکای بلواسکای که می‌گفتن همین بود. پرنده پر نمی‌زنه که، گربه هم حتی.
January 30, 2024 at 1:30 PM
چهار ماهه یک کتونی میخوام بخرم، پولم نمیرسه. چقدر مسخره هستی زندگی تو.
January 30, 2024 at 1:29 PM
باید برم بیرون راه برم.
January 30, 2024 at 7:07 AM