من بندهی آنم که خموشی داند:)
من بندهی آنم که خموشی داند:)
ای تـو دوایِ دلِ مَـن!
ای تـو دوایِ دلِ مَـن!
به آب مینگرم... از خودم گریزانم!
به آب مینگرم... از خودم گریزانم!
دوستت دارم و عشقم به همین سادگی است
برگ پاییزم و زیر قدمت فرش شدم
عاشقم رسم وفاداریم افتادگی است
دوستت دارم و عشقم به همین سادگی است
برگ پاییزم و زیر قدمت فرش شدم
عاشقم رسم وفاداریم افتادگی است
نفست در دست های خالی من ترانه و سبزی است
من برمی خیزم
چراغی در دست
چراغی در دلم
زنگار روحم را صیقل می زنم
آینه ئی برابر آینه ات می گذارم
تا از تو ابدیتی بسازم
نفست در دست های خالی من ترانه و سبزی است
من برمی خیزم
چراغی در دست
چراغی در دلم
زنگار روحم را صیقل می زنم
آینه ئی برابر آینه ات می گذارم
تا از تو ابدیتی بسازم