می خواهم از تو بنویسم
اگر...
بی تابی این بادهای هرزه
بگذارد .
می خواهم از تو بنویسم
اگر...
بی تابی این بادهای هرزه
بگذارد .
و به کارخانه ی چوب بری بردند
آنکه عاشق بود، پنجره شد
آنکه بی رحم چوبه ی دار
از من اما دری ساختند
برای گذشتن
و به کارخانه ی چوب بری بردند
آنکه عاشق بود، پنجره شد
آنکه بی رحم چوبه ی دار
از من اما دری ساختند
برای گذشتن
جای تاسف نیست
هیهات اگر روزی، صابون بیاموزد
مکّار بودن را
جای تاسف نیست
هیهات اگر روزی، صابون بیاموزد
مکّار بودن را
که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت،
ولی به فکر پریدن بود
که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت،
ولی به فکر پریدن بود
انگار که خداوند
معشوقه ای داشته باشد!
انگار که معشوقه اش
ترکش کرده باشد!
انگار که خداوند
تو را
در لحظه ی تنها شدنش
آفریده باشد.
زیباییِ تو
غم انگیز است!
انگار که خداوند
معشوقه ای داشته باشد!
انگار که معشوقه اش
ترکش کرده باشد!
انگار که خداوند
تو را
در لحظه ی تنها شدنش
آفریده باشد.
زیباییِ تو
غم انگیز است!
با من چه کرده، پس گفتم:
"تو مرا با زندگی آشتی دادی"
با من چه کرده، پس گفتم:
"تو مرا با زندگی آشتی دادی"
وای بر خضر
که زندانی عمر ابدست
وای بر خضر
که زندانی عمر ابدست
قرنها پیش در نبرد با شیطان
شکست خورده است،
و جهان
به دست شیطان اداره میشود.
وگرنه
این همه بدی و بی عدالتی
نمیتواند کار خدا باشد.
#صدسال_تنهایی
قرنها پیش در نبرد با شیطان
شکست خورده است،
و جهان
به دست شیطان اداره میشود.
وگرنه
این همه بدی و بی عدالتی
نمیتواند کار خدا باشد.
#صدسال_تنهایی
همه اونایی که با آتش دیگران دارند
می سوزند
بیچاره بلوچستان...
همش درد و غمه براشون
همه اونایی که با آتش دیگران دارند
می سوزند
مثل همه
من شعر نمیگویم
تو هم با چشم هایت
آتش نسوزان
جمعه ها غمگین اند !
روا نیست
شعر های من
و چشمهای تو
بدترش کنند
بیا،
جمعه ها را
تعطیل کنیم ...
#امیر_اخوان
مثل همه
من شعر نمیگویم
تو هم با چشم هایت
آتش نسوزان
جمعه ها غمگین اند !
روا نیست
شعر های من
و چشمهای تو
بدترش کنند
بیا،
جمعه ها را
تعطیل کنیم ...
#امیر_اخوان
کسی نبود
کسی نبود
#صادق_هدایت
#صادق_هدایت
ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دِهش یافت آن نیکویی
تو داد و دِهش کن فریدون تویی
ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دِهش یافت آن نیکویی
تو داد و دِهش کن فریدون تویی
می خواهم از تو بنویسم
اگر...
بی تابی این بادهای هرزه
بگذارد .
علی پارسایان
می خواهم از تو بنویسم
اگر...
بی تابی این بادهای هرزه
بگذارد .
علی پارسایان
به پاییز رفته
هرچه میگویی
دلم میریزد ...
#حسنا_میرصنم
به پاییز رفته
هرچه میگویی
دلم میریزد ...
#حسنا_میرصنم
حتی در شعرهایی که به دست خود می نویسم
پس همچنان
در ارتفاع دورترین استعاره ها بمان
مباد .....
که دست کسی به تو برسد
حتی در شعرهایی که به دست خود می نویسم
پس همچنان
در ارتفاع دورترین استعاره ها بمان
مباد .....
که دست کسی به تو برسد
بر آن تودهی بیادراک
در آن رُستاقِ کوتاهنوز؟
بر آن تودهی بیادراک
در آن رُستاقِ کوتاهنوز؟
قرار ما جهان بعدی
پای درخت بِه
قرار ما جهان بعدی
پای درخت بِه
تنها خروسی دید,
دختر عاشق روستا را
در کنج کاهدانی
چگونه سر بریدند.
این بود که او
به لانهاش برگشت
سکوت کرد و پیمان بست
که دیگر سپیدهدمان نخواند.
تنها خروسی دید,
دختر عاشق روستا را
در کنج کاهدانی
چگونه سر بریدند.
این بود که او
به لانهاش برگشت
سکوت کرد و پیمان بست
که دیگر سپیدهدمان نخواند.