دیگه من مثل تو کجا پیدا کنم؟ دیگه بدون تو چطور ادامه بدم؟ کاش تو هم همچین حسی به من داشتی

دلم میخواست میتونستم بهش بگم از نبودنش میترسم و سکوتش نگرانم میکنه، سعی کردم و چند بار نوشتم ولی همه رو پاک کردم‌. چی بگم؟ خوش ندارم لوس و ضعیف به نظر برسم هرچند باشم هم.

اونهمه کششی که به من داری با یک بار خوابیدن با زنی، با گرفتن دستاش، از سرت می‌پره...
حتی اسمم توی ذهنت نمی‌مونه.

میدونم آخرش براش حق با دوستاش میشه و خیلی راحت و آسون از من میگذره برای بودن کسی کنارش و فراموشم میکنه طوری که هرگز‌ وجود نداشتم. میدونستم طاقت نمیاره و دل می‌بُره

فکر نمیکنم انتظار معنایی داشته باشه، اگه ازم دست بکشه این بار دیگه منتظر نمی‌مونم شاید برگرده، به سرعت خودم رو تباه خواهم کرد.

قلبم شکست.

خلقم تنگه بی‌حوصله و کلافه‌م نیستش و دلم میخوادش و وقتی نیست با خودمم سر جنگ برمیدارم

حس میکنم زشت و نخواستنی‌ام حس میکنم حالشو خوب نمیکنم حتی یه ذره، حس میکنم منو نمیخواد مثل بقیه

ورود خود را به بلواسکای خیرمقدم اعلام میدارم.