آره واقعا 🥂

همینش مهمش می‌کنه دیگه نه؟ :)) ☕ و اینکه من ناله کردم از تفوق این وضعیت و حرفم بیشتر این بود که این رویکرد داره همه چی رو می‌بلعه و مصداق‌هاش رو متأسفانه هر روز دارم می‌بینم، شایدم عینک من زیادی سیاهه.

اگه به باور و طرز فکر باشه که منم همونجام و شاید حتی رادیکال‌تر چون هیچ امر انسانی‌ای برای من کالا نیست و نباید باشه و بله رفتار اقتصادی و بدنه درهم‌تنیده‌ن؛ حرفم سر آن چیزیه که داره اتفاق میفته. متأسفانه واقعیت چندان وقعی به حقیقت نمی‌نهه و در اینکه این رفتار برآیند محتوم وضع اقتصادیه حرفی نیست.

حرف هم همینه، عصاره‌ی این عصر همین تهی‌شدگی تدریجی هر رابطه و پیوندی از امر انسانیه؛ همه چی کالاست و قابل‌خریداری چرا این نه؟ در ژاپن که هست الان و فکر هم نمی‌کنم چندان فاصله‌ای تا همه‌گیریش مونده باشه احتمالاً و یکی یه گوشه داره اَپش رو می‌نویسه.

بشین پروپوزالت رو بنویس بچه آب در هاون نکوب!

🥃 🚬 ‌قەزات نازار، سپاس

:))))) خیلی هم خوب کردی ☝️ مرگ بر متر و معیار آکادمیک

نفرمایید قربان بذارین نشون بدم که از هر انگشتم صدتا هنر می‌باره هزارماشالله 😌، می‌خوام پورتفولیوی ازدواج بسازم اینجا :)))

:)) حالا به قول خودت شما الان که درگیر کار پژوهشی خاصی نیستی فعلا، از رهایی نظری‌ـ‌فکریت لذت ببر

دیسیپلین رو عمیقاً باهات موافقم اما به‌نظرم باز میشه پیاده‌ش کرد چون حس می‌کنم که این چندشاخه‌شدن هم از خود موضوع دغدغه میاد و با خودش میاره این مواجهه رو و خود پرسشه که ایجاب می‌کنه. متوجهم که اگر شاخه‌ها کاملا از هم جدا و منقطع باشن آره کار رو سخت می‌کنه و نمیشه ازش انسجام بیرون کشید

عمیقاً بدا به حالشون، البته مشخصاً تقصیر از منه و باید تغییر رویه بدم، پس پیش به سوی ترکیب بهتری از فلسفه و زن‌خواهی! مشخصاً نوع برخورد عمومی با قضیه روم تأثیر گذاشته و خرِ فهم عرفی شدم متاسفانه. 🤦

عینا همینم و تا بودم همین بودم، اتفاقا نمی‌دونم ولی همین گسترده بودن و اتصال اندیشه به چند سرچشمه خیلی به من کمک کرده تا الان. یه روش جواب نمی‌ده برای همه قاعدتاً و قاعده‌ای هم فکر نکنم بشه ساخت از شیوه‌ی مواجهه‌ی فرد با اندیشه و مسائلی که ما رو درگیر خودشون می‌کنن.