Baaroon
banner
baaroon.bsky.social
Baaroon
@baaroon.bsky.social
Life is so fragile.
مثل چی سرما خوردم.
November 22, 2025 at 4:36 AM
برنامه‌م؟ سلبریشن XX رو برم و استعفا بدم. شش ماه هیچ کاری نکنم و ببینم میخوام با بقیه زندگیم چیکار کنم.
November 21, 2025 at 7:09 AM
سهام شرکت چرا اینطوری شده؟ 😾
November 20, 2025 at 3:47 PM
فرو‌ رفتم تو مبل. بوی نرگس پیچیده تو خونه. مامان داره چمدونم رو جمع میکنه و من لحظه‌شماری میکنم که دوباره برگردم به این خونه.
November 20, 2025 at 12:50 PM
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
November 20, 2025 at 8:23 AM
چقدر مردم تو توییتر زر می‌زنن.
November 19, 2025 at 6:12 AM
یه جوری این دو روز مریض شده بودم که امیدوارم سهمیه مریضیم حالا حالاها پر شده باشه.
November 18, 2025 at 6:08 PM
تصمیم گرفتم برگردم. طی یکی دو سال آینده. واقعا احساس رهایی میکنم.
November 17, 2025 at 6:27 PM
یکی از مهماندارهای دیروز به قدری به قدری به قدری شایسته بود که ای کاش باهاش حرف می‌زدم. ای کاش.
November 12, 2025 at 6:30 AM
مردم واقعا عجیبن. دیروز یه خانومه با بلندترین ادایی‌ترین لهجه ممکن داشت به بچه‌ش میگفت که تو برای من و بابا روزی هشت میلیون تومن هزینه‌‌ای‌، بس کن تا عصبانی نشدم!
چرا واقعا؟
November 12, 2025 at 5:54 AM
هنوز بابا رو ندیدم.
November 10, 2025 at 9:14 PM
💙
November 10, 2025 at 7:51 AM
به مامان‌بزرگم‌ میگم‌ چرا اون سال‌ها با بابابزرگ نرفتید آمریکا؟ میگه مامان جان هیچ‌جا وطن نمیشد. وسایلمون رو هم جمع کردیم، خونه رو هم دادیم اجاره ولی دم رفتن بازم دلم راضی نشد برم. بابابزرگ هم رفت درس خوند برگشت. عاشق چیزهایی هستم که از گذشته تعریف میکنه. از بابابزرگ 🤍
November 9, 2025 at 9:12 AM
بعد از مدت‌ها میخوام سوار قطار شم. تا اینجا همه چی خیلی خوب بود. ببینیم بقیه‌ش چی میشه 🚂
November 7, 2025 at 2:22 AM
خوندن ترجمه فارسی واقعا سخته. چند تا کتاب هدیه گرفتم و از هر کدوم چند صفحه خوندم و گذاشتمشون کنار. به طور عجیبی غیرقابل فهمن.
November 6, 2025 at 6:23 AM
تا نشستیم گفت امسال چرا انقدر کم مسافرت رفتی؟ راست می‌گفت. امیدوارم بتونم دوباره تنهایی مسافرت رفتن رو شروع کنم.
November 6, 2025 at 5:24 AM
اشتباهی ایمیل کاریم رو چک کردم و یه ایمیلی خوندم که دلم نمی‌خواست بخونم.
November 5, 2025 at 4:41 PM
این دفعه که اومدم عمه این فسقلی شیطون بلا هم شدم. پنبه!
November 5, 2025 at 3:49 AM
مملکت داره از تشنگی تلف میشه. کاش بارون بیاد
November 2, 2025 at 5:20 AM
ساخت و ساز کنار‌ خونه رو شروع کردن و سه سال قراره طول بکشه. سه ساااال!
November 1, 2025 at 5:30 AM
خونه 🍁
October 31, 2025 at 8:17 AM
بلوند شدم و قیافه‌م برام خیلی ناآشناست.
October 30, 2025 at 1:19 PM
دیروز رفتم دندونپزشکی. گفت عکس جدید بیار که ببینم و‌ وقت بدم. داشتم می‌رفتم خونه که گفتم بذار برم حالا عکس رو بگیرم دیگه. رفتم‌ گرفتم و گفتم حالا بذار برم‌ اگه هنوز‌ هستن عکس‌ رو نشون بدم. رفتم گفت این باید پر شه و‌ کسی که الان وقت داشت تو ترافیکه. بشین پرش کنم و کلا کارم دیروز تموم شد!
October 30, 2025 at 5:19 AM
خانومه داشت می‌گفت پارسال دو تا خواهرهام و مامانم هم مهاجرت کردن. اون یکی خواهرم هم داره میره. یکی گفت چه جالب همه با هم کارشون درست شد. چطوری‌ رفتن؟ گفت توریستی رفتن موندگار‌ شدن دیگه.
October 29, 2025 at 6:42 AM
تو اخبار ایران، جهان در آستانه نابودی و ما در بالای قله‌های موفقیت و تکنولوژی و توانمندی هستیم 😂
October 28, 2025 at 2:53 PM