خوشه انگور سیاه است
لگدکوبش کن
لگدکوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند
مستت می کند اندوه
خوشه انگور سیاه است
لگدکوبش کن
لگدکوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند
مستت می کند اندوه
آرام و خنک و بوسیدنی😁
#طیماحیدری
آرام و خنک و بوسیدنی😁
#طیماحیدری
رنگ ها را به تقدير آراستي
وقتي از احساس، ما بودن گذشتي
در هيبت يك نسيم
در هواي تو ماندم
حوالي دستانت هستم
آن جا كه كلمات را تاب مي دهي
و مي باري بر كاغذ
ميان انگشتانت مي وزم
شعرت بوي پاييز ميگيرد
منقوش از زني كه نارنجي را دوست داشت
آسيه
رنگ ها را به تقدير آراستي
وقتي از احساس، ما بودن گذشتي
در هيبت يك نسيم
در هواي تو ماندم
حوالي دستانت هستم
آن جا كه كلمات را تاب مي دهي
و مي باري بر كاغذ
ميان انگشتانت مي وزم
شعرت بوي پاييز ميگيرد
منقوش از زني كه نارنجي را دوست داشت
آسيه
عادلانه نبود!
زن همسایه عاشق شد،
پیراهن بلندتری دوخت...
من عاشق شدم،
گریه های بلند تری سَر دادم...
در عصر ما همه همیشه دیر می رسند!
یکی به اتوبوس،
یکی به قطار،
یکی به یکی...
| رویا شاه حسین زاده |
عادلانه نبود!
زن همسایه عاشق شد،
پیراهن بلندتری دوخت...
من عاشق شدم،
گریه های بلند تری سَر دادم...
در عصر ما همه همیشه دیر می رسند!
یکی به اتوبوس،
یکی به قطار،
یکی به یکی...
| رویا شاه حسین زاده |
نه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان تو
و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو
چه نامرادی تلخی
و دریغا
چه تلخ تلخ فرو میریزم
با سنگینی این غربت عمیق در سرزمین اجدادی خویش
و مگر فراموش میشود
محمدرضا عبدالملکیان
نه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان تو
و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو
چه نامرادی تلخی
و دریغا
چه تلخ تلخ فرو میریزم
با سنگینی این غربت عمیق در سرزمین اجدادی خویش
و مگر فراموش میشود
محمدرضا عبدالملکیان
تمام که نمیشوی
تنها میروی و من
به رد پایت
که روی زندگی ام مانده
خیره می شوم...
#عباس_معروفي
تمام که نمیشوی
تنها میروی و من
به رد پایت
که روی زندگی ام مانده
خیره می شوم...
#عباس_معروفي
دهان چه پای تاسر آنزمان قندم،خوشا حالم
#فیضکاشانی
دهان چه پای تاسر آنزمان قندم،خوشا حالم
#فیضکاشانی
سپیدی روی شقیقه ات
را شانه می کنم
این قلاب دیگر ماهی نمیگیرد
هرچه جار بزنی و رد پا جا بگذاری
این قلاب دیگر ماهی نمی گیرد
من دیگر از این غصه بر نخواهم گشت
و تو از اصابت کلمات خواهم مرد
و اگر حرف هایم را نمی فهمی
زير گوش دیگری بخوانی بهتر است
آسیه بامتی
سپیدی روی شقیقه ات
را شانه می کنم
این قلاب دیگر ماهی نمیگیرد
هرچه جار بزنی و رد پا جا بگذاری
این قلاب دیگر ماهی نمی گیرد
من دیگر از این غصه بر نخواهم گشت
و تو از اصابت کلمات خواهم مرد
و اگر حرف هایم را نمی فهمی
زير گوش دیگری بخوانی بهتر است
آسیه بامتی
از نامه های صادق هدایت
از نامه های صادق هدایت
الو
لو ووو
لوو
لو..😃
الو
لو ووو
لوو
لو..😃
و بر این شاخه های شڪسته
می ڪَریم.
#سهراب_سپهری
و بر این شاخه های شڪسته
می ڪَریم.
#سهراب_سپهری