🎧 https://t.me/xxa1za
Heldin 2025
Heldin 2025
ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پِیِ قافله با آتشِ آه آمدهایم
ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پِیِ قافله با آتشِ آه آمدهایم
دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد
در چینِ طرهٔ تو دل بی حِفاظِ من
هرگز نگفت مسکنِ مألوف یاد باد
دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد
در چینِ طرهٔ تو دل بی حِفاظِ من
هرگز نگفت مسکنِ مألوف یاد باد
خالق من، از تو یک لطف میخواهم.
اگر از عشق محرومم کنی، در خشم غوطهور میشوم.
- ازت خواهش میکنم برام یه همراه مثل خودم بساز؟
• که چی بشه بچه دار بشید؟ خونه زندگی؟ یه هیولای دیگه؟
- لطفا اجازه بده باهم هیولا باشیم.
خالق من، از تو یک لطف میخواهم.
اگر از عشق محرومم کنی، در خشم غوطهور میشوم.
- ازت خواهش میکنم برام یه همراه مثل خودم بساز؟
• که چی بشه بچه دار بشید؟ خونه زندگی؟ یه هیولای دیگه؟
- لطفا اجازه بده باهم هیولا باشیم.
آن پریشانیِ شبهایِ دراز و غمِ دل
همه در سایهٔ گیسویِ نگار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصهٔ غصه که در دولتِ یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر مِی باد
که به تدبیرِ تو تشویشِ خُمار آخر شد
آن پریشانیِ شبهایِ دراز و غمِ دل
همه در سایهٔ گیسویِ نگار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصهٔ غصه که در دولتِ یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر مِی باد
که به تدبیرِ تو تشویشِ خُمار آخر شد
ای ماه من
ای تاب و توانم، بی تو نتوانم
دوری نکن از آسمانم
ای ماه من
ای تاب و توانم، بی تو نتوانم
دوری نکن از آسمانم
میگه:
if you fell down yesterday, stand up today.
میگه:
if you fell down yesterday, stand up today.
بیا که فُرقَتِ تو چشمِ من چُنان در بست
که فتحِ بابِ وصالت مگر گشاید باز
غمی که چون سپهِ زنگ، مُلکِ دل بگرفت
ز خیلِ شادیِ رومِ رُخَت زُدایَد باز
بیا که فُرقَتِ تو چشمِ من چُنان در بست
که فتحِ بابِ وصالت مگر گشاید باز
غمی که چون سپهِ زنگ، مُلکِ دل بگرفت
ز خیلِ شادیِ رومِ رُخَت زُدایَد باز
من این حروف نوشتم، چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی
یکی است تُرکی و تازی، در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی
Sina Bathaie, Transcendence
من این حروف نوشتم، چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی
یکی است تُرکی و تازی، در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی
Sina Bathaie, Transcendence
درست از زیر پنجرهمان آویزان بودند
اگرچه اتاق محقری آشیانهمان شده بود
و آنقدرها خوب به نظر نمی رسید
همان جا با هم آشنا شده بودیم
من با فقر دست و پنجه نرم می کردم
و تو مدل عریان نقاشیهایم بودی
لا بوئم، لا بوئم
ما خوشبخت بودیم
youtu.be/ieijykehyxc
درست از زیر پنجرهمان آویزان بودند
اگرچه اتاق محقری آشیانهمان شده بود
و آنقدرها خوب به نظر نمی رسید
همان جا با هم آشنا شده بودیم
من با فقر دست و پنجه نرم می کردم
و تو مدل عریان نقاشیهایم بودی
لا بوئم، لا بوئم
ما خوشبخت بودیم
youtu.be/ieijykehyxc
دستمو روشون میکشیدم، خودت حدس بزن چی میگفتم :)
دستمو روشون میکشیدم، خودت حدس بزن چی میگفتم :)
پهلوونه خودشو به هر دری زد نتونست،
ایکیوسان نشست کلی فکر کرد،
در نهایت با فوت کردن 🪶 اونور دیوارِِ بلند انداخت. :)
پهلوونه خودشو به هر دری زد نتونست،
ایکیوسان نشست کلی فکر کرد،
در نهایت با فوت کردن 🪶 اونور دیوارِِ بلند انداخت. :)
بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز
خروش و ولوله در جانِ شاب انداز
بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز
خروش و ولوله در جانِ شاب انداز
قیاس کردم و آن چشمِ جادوانهٔ مست
هزار ساحر چون سامریش در گَله بود
بگفتمش به لبم بوسهای حوالت کن
به خنده گفت کِیات با من این معامله بود؟ :/
دهانِ یار که درمانِ دردِ حافظ داشت
فغان که وقتِ مُرُوَّت چه تنگ حوصله بود :(
🎧 Samelo, Going Beyond
قیاس کردم و آن چشمِ جادوانهٔ مست
هزار ساحر چون سامریش در گَله بود
بگفتمش به لبم بوسهای حوالت کن
به خنده گفت کِیات با من این معامله بود؟ :/
دهانِ یار که درمانِ دردِ حافظ داشت
فغان که وقتِ مُرُوَّت چه تنگ حوصله بود :(
🎧 Samelo, Going Beyond
ولی خانواده خوب که همه ماجراست نه.
از ما که گذشت که خانواده چطور بود، برای زن و بچهمون خانواده خوبی باشیم، زندگی میتونه خیلی شخمی باشه.
ولی خانواده خوب که همه ماجراست نه.
از ما که گذشت که خانواده چطور بود، برای زن و بچهمون خانواده خوبی باشیم، زندگی میتونه خیلی شخمی باشه.