ای بغض فرو خورده ی چندین ساله
#علی_حاتمی
نشسته ام به تماشای شهر پوشالی
به خاک خوردن گلهای خسته ی قالی
به احترام سکوت لب فرو بستم
میان زمزمه های همیشه تو خالی
برای گریه همین بس که در دل تنگم
هزار غصه نشسته به جای خوشحالی
نشسته در دل تنگم غمی که می خواهم
به باد بسپرم آخر ، چه آرزوی محالی....
#علی_حاتمی
نشسته ام به تماشای شهر پوشالی
به خاک خوردن گلهای خسته ی قالی
به احترام سکوت لب فرو بستم
میان زمزمه های همیشه تو خالی
برای گریه همین بس که در دل تنگم
هزار غصه نشسته به جای خوشحالی
نشسته در دل تنگم غمی که می خواهم
به باد بسپرم آخر ، چه آرزوی محالی....
#علی_حاتمی
تو لبخند نوازش های بارانی چه میدانی
سقوط از گونه های قرمز تب دار یعنی چه
که گنجشک رها بر شاخه ها هرگز نمی فهمد
اسیر میله های بغضِ لاکردار یعنی چه
#علی_حاتمی
تو لبخند نوازش های بارانی چه میدانی
سقوط از گونه های قرمز تب دار یعنی چه
که گنجشک رها بر شاخه ها هرگز نمی فهمد
اسیر میله های بغضِ لاکردار یعنی چه
#علی_حاتمی