Sepideh
banner
Sepideh
@zahraahmadnejad.bsky.social
یک زن!
اولین سفارش
امروز ده صبح تحویل داده شد‌.
خوشحالم🥲
سیزده آبان هزار و چهارصد و چهار
November 4, 2025 at 5:06 PM
بالاخره یک کاری خوب پیش رفت
بیست مهر هزار و چهارصد و چهار
October 15, 2025 at 4:02 PM
من از پایان می‌ترسیدم و آغاز کردم!
October 4, 2025 at 10:36 AM
بیست و هشتم مرداد هزار و چهارصد و چهار شد
دردی که می‌کشم
در هیچ کلمه ای نمی‌گنجه.
کاش به هیچ انسانی امید و بال پرواز ندید و بعد توی قفس حبسش نکنید.
چون هر ثانیه مردن رو آرزو می‌کنه ولی نمی‌میره!
August 18, 2025 at 10:15 PM
در سخت ترین لحظه ی زنذگی ام هستم. تنها.
چهاردهم خرداد سال هزار و چهارصد و چهار
فقط نوشتم که این شب تلخ را فراموش نکنم.
June 3, 2025 at 9:10 PM
ناامیدی پس از روزهای شیرین امیدواری
رو به چی تشبیه کنم که عمق دردش رو حس کنید؟
نمی‌دونم...
فقط می‌گم خیلی سخته...سخت
April 8, 2025 at 7:46 PM
نوروز مبارک💚
به امید داشتن روزهای خوب و شاد
برای من و همه!
March 24, 2025 at 4:28 PM
هیشکی نمی‌فهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم...
February 19, 2025 at 7:46 PM
از یک کابوس واقعی برگشتم
از یک ترس بی نهایت
February 18, 2025 at 4:35 AM
امروز دلم می‌خواد معجزه ببینم
یک نشونه
یک دریچه ی نور
احتیاج دارم ببینم خدا به شکلی که در کودکی توی ذهنم بود، منو می بینه و مراقب منه.
February 17, 2025 at 8:14 AM
باید توی این مملکت چهل ساله شده باشی تا بفهمی چرا هایده موقع ضبط این موزیک ویدیو اشک می‌ریخت؛
ناز این بلای اون حسرت دل عذاب عالم
هر چی باید همه تک‌تک بکشن ما کشیدیم که
زندگی میگن برای زنده‌هاست اما خدایا
بسکه ما دنبال زندگی دویدیم بریدیم که
دل می‌گه باز فردارو از نو بساز
ای دل غافل دبگه از ما گذشت
February 16, 2025 at 6:22 PM
یه وقت هایی زندگی یه جوری پیش می‌ره که انگار مامانم هیچ دعایی برام نکرده ...
February 2, 2025 at 7:33 PM
چرا من می‌تونم احساس غیر واقعی آدم ها رو تشخیص بدم اخه..‌ اه😣
January 24, 2025 at 8:25 PM
درباره ی غصه ها که حرف می‌زنی بی معنی میشن
زهرشون کم میشه
گاهی حتی خنده دار میشن
البته اگه به آدم درستش بگی.
January 24, 2025 at 12:12 PM
کاش فردا صبح چشمامو باز کنم ببینم که اینها همه اش یک خواب بود.
خواب بعد از ظهر کنار بخاری که مامان
پتو انداخته روم و من خیس عرق شدم و باید پاشم ادامه ی روزنامه دیواری رو برای دهه فجر درست کنم...
January 23, 2025 at 9:31 PM
چقدر دلم می‌خواد امشب بین دوستام بودم و تا اخر شب فقط چرند می‌گفتیم
January 23, 2025 at 1:31 PM
ملاقات با یک آدم پر حرف
منتظر جواب پیامی موندن که جوابش می‌تونست خوشحال کننده باشه، ولی جوابی دریافت نشد
بودن توی ازدحام مترو و عطسه و سرفه.
شرکت در یک تولد که تنها چیزی که نداشت رقص و جشن و شادی بود
و تکرار عصبانیت و غمگین شدن!
چه روز سختی😣
January 19, 2025 at 6:54 PM
روزم با عصبانیت شروع کردم
با حرص صبحانه خوردم
و نفرت به اطراف خیره شدم
تا شب خدا به خیر کنه😉
January 19, 2025 at 6:58 AM
امروز شکلات و شیرینی زیادی خوردم و عذاب وجدان دارم.
این روزها که نمی‌تونم ورزش و پیاده روی کنم، باید جلوی هوس خوردن رو می‌گرفتم.😐
دلم می‌خواد سی ساله باشم با پنجاه و چهار کیلو وزن😣
January 18, 2025 at 8:50 PM
شنبه ای که با پیامک واریزی شروع نشه
همون بهتر که صبح نشه!
January 17, 2025 at 8:56 PM

یک بار هم باید به جای حمله کردن به دیگران و حاضر جوابی، روی کارهایی که نباید انجام می‌دادیم، دقت کنیم.
شاید اگه بقیه در مورد ما نظر بیخود و چرت و پرت دارند، نتیجه‌ی رفتار ماست!
January 17, 2025 at 8:53 PM
امروز برای مسافرت کنسل شده، عصبی شدم.
دنبال کسی بودم که عصبانیتم را سرش خالی کنم. کسی نبود دق کردم!
January 15, 2025 at 11:05 AM
اینقدر کار دارم که نگو
باید خودمو پیدا کنم ببینم چی میخوام چی نمی‌خوام
برم برام خرید کنم
بعد تدارک شام واسم ببینم و همه رو دعوت کنم بیان پیشم و همه با هم واسم دعاهای خوب کنیم و ...
کلی کار دارم!
January 11, 2025 at 10:05 PM
صبح جمعه با صدای دزدگیر یک پراید که یک ساعت بی وقفه نواخت، بیدار شدم.
January 10, 2025 at 8:59 AM
وقتی یادم میاد که چقدر خوشحال و چقدر مغرور شده بودم و چقدر به آینده امیدوار
اشکم در میاد.
چطور ورق همه چی برگشت؟
چطور سقوط کردم؟
چطور به این شب ها رسیدم؟
نمی‌دونم..
و دیگه هم دونستنش دردی ازم دوا نمی‌کنه.
دی ماه هزار و چهارصد و سه
January 9, 2025 at 10:21 PM