مهمونها که از هر خونه ای میاومدن بیرون نصف محل برای خدافظی تو مشایعت میزبان رو همراهی میکردن. اگر کسی نبود، عاشورنیا بود. تا آخرش بود. روشنفکر شمالی ریز و محلی. سر بنبست ابومحبوب1. میزبان برمیگشت خونه. آقای عاشورنیا خودش تنهایی یه ربع خداحافظی داشت. ص
August 11, 2023 at 8:58 PM
مهمونها که از هر خونه ای میاومدن بیرون نصف محل برای خدافظی تو مشایعت میزبان رو همراهی میکردن. اگر کسی نبود، عاشورنیا بود. تا آخرش بود. روشنفکر شمالی ریز و محلی. سر بنبست ابومحبوب1. میزبان برمیگشت خونه. آقای عاشورنیا خودش تنهایی یه ربع خداحافظی داشت. ص
اگر هنوز زندهس سرزنده باشه. پسرش کاوه مینیبوس داره. رفیق بی کلک کاوه. عاشورنیا وقتی شاپور مرد بالا سرش بود. با پسرای شاپور. تزریق های آخر شاپور رو همسایۀ دیواربهدیوارش عاشورنیا انجام میداد. پلیس محل. اولاً ته محل. همون کوچه. دم در خونۀ خودش که میتوانست بشینه! میشد سر کوچه.
August 11, 2023 at 8:48 PM
اگر هنوز زندهس سرزنده باشه. پسرش کاوه مینیبوس داره. رفیق بی کلک کاوه. عاشورنیا وقتی شاپور مرد بالا سرش بود. با پسرای شاپور. تزریق های آخر شاپور رو همسایۀ دیواربهدیوارش عاشورنیا انجام میداد. پلیس محل. اولاً ته محل. همون کوچه. دم در خونۀ خودش که میتوانست بشینه! میشد سر کوچه.
ته بنبست به بنبسچهی ۱ در ۱۸ متر ختم میشد. یه جور آپاندیس شهری. آقای عاشورنیا شبها سر این کوچه مستقر میشد. عاشورنیا الاف نبود. همه الاف بودن. عاشورنیا چون تئاتری بود الافتر. عاشورنیا مواظب بچهها و دو تا دیوونهی محل هم بود.
August 11, 2023 at 8:43 PM
ته بنبست به بنبسچهی ۱ در ۱۸ متر ختم میشد. یه جور آپاندیس شهری. آقای عاشورنیا شبها سر این کوچه مستقر میشد. عاشورنیا الاف نبود. همه الاف بودن. عاشورنیا چون تئاتری بود الافتر. عاشورنیا مواظب بچهها و دو تا دیوونهی محل هم بود.
آقای عاشورنیا نقشهای فرعی میگرفت. روشنفکری محلی حساب میشد. بعدها عقب نشینی کرد. با همۀ بچهها، کشیدیم عقب. توی کوچۀ بنبست. روبهروی حموم عمومی، بنبست یکم. حموم عمومی غول بود. عاشورنیا هم کشید عقب. سر بنبست یکم. توی بنبست قشنگ می.شد دو تا تکیه زد. وقتی بچه باشی بیشتر.
August 11, 2023 at 8:39 PM
آقای عاشورنیا نقشهای فرعی میگرفت. روشنفکری محلی حساب میشد. بعدها عقب نشینی کرد. با همۀ بچهها، کشیدیم عقب. توی کوچۀ بنبست. روبهروی حموم عمومی، بنبست یکم. حموم عمومی غول بود. عاشورنیا هم کشید عقب. سر بنبست یکم. توی بنبست قشنگ می.شد دو تا تکیه زد. وقتی بچه باشی بیشتر.
نارمک، ۴۶متری شرقی، روبروی مدائن، کتابفروشی پرستو. عاشورنیا(آشورنیا؟) بازیگر بور و چشم آبی خوش صدایی که فقط میشد نقش پیرها رو بهش بدن. تو ورژن تلهتئاتر شازده کوچولو دانشمند بود. اگه دانشمند داره. چون لیوانش نیست. وقتی پرستو رونق داشت مینشست رو به چهارپایه پهلو صاحب کتاب فروشی.
August 11, 2023 at 8:35 PM
نارمک، ۴۶متری شرقی، روبروی مدائن، کتابفروشی پرستو. عاشورنیا(آشورنیا؟) بازیگر بور و چشم آبی خوش صدایی که فقط میشد نقش پیرها رو بهش بدن. تو ورژن تلهتئاتر شازده کوچولو دانشمند بود. اگه دانشمند داره. چون لیوانش نیست. وقتی پرستو رونق داشت مینشست رو به چهارپایه پهلو صاحب کتاب فروشی.
وقتی بچه بودم بازی مورد علاقهم آتیش بازی بود که به ردههای کبریتبازی، شمعبازی، ذرهبینبازی، الکل بازی، کاربیتبازی، و خلاصه چوب و دستمال کاغذی و فرش و اینا میشه دستهبندیش کرد.
وقتی بچه بودم بازی مورد علاقهم آتیش بازی بود که به ردههای کبریتبازی، شمعبازی، ذرهبینبازی، الکل بازی، کاربیتبازی، و خلاصه چوب و دستمال کاغذی و فرش و اینا میشه دستهبندیش کرد.
August 10, 2023 at 12:54 PM
وقتی بچه بودم بازی مورد علاقهم آتیش بازی بود که به ردههای کبریتبازی، شمعبازی، ذرهبینبازی، الکل بازی، کاربیتبازی، و خلاصه چوب و دستمال کاغذی و فرش و اینا میشه دستهبندیش کرد.