نمیدونم چه اتفاقی افتاده
نمیدونم چه اتفاقی افتاده
#ریدم_تو_اسلام
#ریدم_تو_اسلام
بدون فیلترشکن باید اومد.فیلترشکن رو روشن کنی نمیتونی وارد بشی😎😎😎
بدون فیلترشکن باید اومد.فیلترشکن رو روشن کنی نمیتونی وارد بشی😎😎😎
@shellljaan.bsky.social
@hamidrezah.bsky.social
@omid-ir.bsky.social
@zorro121415.bsky.social
@zahaakmardoosh.bsky.social
@mahy1.bsky.social
@sharagimshahabi.bsky.social
@raminfarhangian.bsky.social
@persian6.bsky.social
@danielday-lewis.bsky.social
ادامه👇
حکایت خیلیهاست...
حکایت خیلیهاست...
زندگی کوچک است،
کوچکتر از غصههای من و تو.
زندگی چیزی بجز یک شوق ساده نیست. گرمی چای، لبخند گلدان پشت پنجره، بوسههای نور هنگام صبح...
خوشحالی همینقدر کوچک است.
کاش فراموشت نشود
عشق ورزیدن به خودت را،
و به دنیایی که دور تو میچرخد …
🐬🫧
زندگی کوچک است،
کوچکتر از غصههای من و تو.
زندگی چیزی بجز یک شوق ساده نیست. گرمی چای، لبخند گلدان پشت پنجره، بوسههای نور هنگام صبح...
خوشحالی همینقدر کوچک است.
کاش فراموشت نشود
عشق ورزیدن به خودت را،
و به دنیایی که دور تو میچرخد …
🐬🫧
یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای
یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای
یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای
یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای
از آواز خواندن
از عاشقی کردن
بوسیدن
خندیدن
زن ها در پیله های خود فرو رفتند
و از تنهایی بسیار شاعر شدند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند
آواز خواندند
عشق ورزیدند
بوسیدند
اما «خنده» نه
فقط گریستند …..
از آواز خواندن
از عاشقی کردن
بوسیدن
خندیدن
زن ها در پیله های خود فرو رفتند
و از تنهایی بسیار شاعر شدند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند
آواز خواندند
عشق ورزیدند
بوسیدند
اما «خنده» نه
فقط گریستند …..
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
تو مرا گفتی شب باش
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شبِ شب گشتم
به امیدی که تو فانوس نظرگاه شب من باشی
تو مرا گفتی شب باش
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شبِ شب گشتم
به امیدی که تو فانوس نظرگاه شب من باشی