Schurba
banner
schurba.bsky.social
Schurba
@schurba.bsky.social
یک کارمند خسته
دوستان رفتم یه ایونت نقاشی، و اینقدر بهم خوش گذشت با رنگا بازی کردن و نقش کشیدن روی بوم که جوگیر شدم میخوام رو بیارم به بوم و رنگ بعنوان سرگرمی جدید 🎨😌
December 11, 2025 at 8:51 PM
دوستان با همکارام اومدیم بیرون، با یه نوشیدنی قشنگ تیپسی شدم هی الکی خنده‌م میگیره، پناه بر خدا! 😆
December 10, 2025 at 5:47 PM
زنگ زدم به مامانم، داستان‌های کلاس نقاشی بچگی‌هامو براش بعد سالها دوباره تعریف کردم، و دوتایی با هم ریسه رفتیم. مامانم خیلی بانمک میخنده، خیلی وقتا من از خنده‌های اون بیشتر خنده‌م میگیره تا موضوع خنده.
December 9, 2025 at 8:52 PM
یعنی اینقدر فشار و استرس کارم توی دو هفته آخر زیاده که خواب و پریود و همه‌چیم بهم ریخته، امروز واقعا نزدیک بود هرلحظه بزنم زیر گریه.
December 9, 2025 at 5:56 PM
دوستان پسر خوب و‌خوش‌صحبتی بود ولیکن سر چهل سالگی کار و بارش رو ول کرده بود یکسال بچرخه برای خودش که ببینه چیکار کنه، ول کن بابا حوصله این دسته از مردها رو که تازه میخوان هدف تازه‌ای پیدا کنن سر پیری ندارم.
خلاصه که نکست! 😒
دوستان مث سگ پشیمانم که دیت یکشنبه رو قبول کردم، واقعا در توانم نیست 😒
December 7, 2025 at 9:29 PM
دوستان مث سگ پشیمانم که دیت یکشنبه رو قبول کردم، واقعا در توانم نیست 😒
December 7, 2025 at 2:56 PM
خانه را سابیدم، تر و تمیز و گل شد! 😌
December 7, 2025 at 1:50 PM
دوستان، شنبه‌ی دلپذیری رو تا این لحظه سپری کردم. با دوست آلمانی مهربانم رفتم کریسمس مارکت و بسی چیزمیز خوردم، سری به مغازه کاسه بشقابی موردعلاقه‌م زدم، پیاده‌روی کردم، رفتم جیم، خرید کردم و هم‌اکنون ماکارونی مدل ایرونی و کباب تابه با پلو رو گازه و چیز کیک اینستاگرمی توی فر. امروز زندگی را دوست میدارم!
December 6, 2025 at 5:31 PM
واقعا دندون‌پزشکمو دوست دارم، یه دخترهمسن خودم که اهل ترکیه‌س ولی اینجا بزرگ شده، واقعا مهربون و پرخنده و نازه. سالی ۲-۳ بار بیشتر نمیبینمش ولی هرموقع میرسیم بهم انگار سالها همو میشناسیم، امروز گفت وای باورت میشه سال دیگه بیای هردو چهل سالمونه؟ بعدم کلی از عالم دیتینگ نالیدیم و خندیدیم.
December 5, 2025 at 9:24 AM
پناه بر خدا صدای شهره آغداشلو روز به روز زمخت‌تر میشه 😣
December 4, 2025 at 9:02 PM
جدی به شروین حاجی‌پور حمله کردن که چرا تونستی مجوز بگیری و آلبوم دادی؟ نشستن بیرون ایران میگن ملت توی ایران کلا زندگیشونو متوقف کنن بمیرن اصلا!
December 4, 2025 at 1:24 PM
میخوام این آخرهفته پلو خورشت درست کنم بشینم یه خروار بخورم.
December 3, 2025 at 7:50 PM
دوستان بعد یکسال یکشنبه میخوام برم دیت 😌
دیگه وقتشه بازگردم به صحنه
December 3, 2025 at 7:03 PM
نوامبر
December 1, 2025 at 9:48 PM
یه جای کنسرت گفت آهنگ بعدی درباره‌ی عشقه، ازتون میخوام کسی که باهاش اومدین و در کنارشین رو در آغوش بگیرین، اگه تنهایید غریبه‌ی کناریتون رو در آغوش بگیرید… همه شروع کردن همو بغل کردن، خیلی بانمک بد… من و اون نگاه هم کردیم، مکث کردیم بعد همو بغل کردیم و خندیدیم!
November 21, 2025 at 11:29 PM
فردا صبح آزمایش خون دارم و باید ناشتا باشم و الان اینقدر گرسنه‌مه که میخوان زمینو گاز بزنم 😒
November 20, 2025 at 9:22 PM
ده روزه ورزش نکردم، چند روزش که خب مسافرت بودم و فقط خوردم و خوردم، قبلشم تا دیر سرکار بودم و نرسیدم، الانم که برگشتم سرمای سخت خوردم و همچنان فین‌فینی‌ام، اه چقدر بدم میاد این وضعیت! فرداشب هم با این وضعیت دماغوم با این پسر میخوام برم کنسرتی که کلی ذوقشو داشتم!
November 20, 2025 at 5:41 PM
مث شخصیت کتاب My Year of Rest and Relaxation دلم میخواست یه مدت فقط بخوابم، به دوستم کریستف هم میگفتم هرسه‌روز یکبار برام از ویتنامی نزدیک خونه ساندویچ موردعلاقه‌مو بخره بیاره، و هر شنبه هم چیزکیک یا براونی مخصوص خودشو درست کنه، و حواسش باشه‌ پنجره‌ها رو وقتی میاد یه نیم ساعتی باز بذاره.
November 19, 2025 at 10:08 PM
مسافرت تمام شد و باید برگردم سر خونه و زندگیم، سرما هم خوردم و فردام باید برم سرکار 😒
November 17, 2025 at 1:49 PM
یعنی عاشق مامانمم، یک‌کاره زنگ زده میپرسه این اپی که ممدانی و زنش باهم آشنا شدن، تو توش هستی؟ 🤭
November 8, 2025 at 9:48 AM
خسته‌م دوستان 😒
November 7, 2025 at 8:22 PM
نوشت دوتا بلیت خریدم واسه فلان فستیوال، دوست داری بیای باهام؟ نوشتم بله 😌
November 6, 2025 at 8:59 PM
مثلا ما میخواستیم چند روز از هوای تخمی اینجا فرار کنیم بریم مسافرت یه جای گرم و لذت ببریم از آفتاب و آسمان آبی، اینجا تا ده روز آینده خورشید و آسمان زیبا، مقصد شده باد و باران و طوفان! ای بختت آریایی! 😒
November 6, 2025 at 7:31 PM
خونه تر و تمیز و گل شد، لباسهای گرم اومدن بیرون. به ورزش نرسیدم ولی کیک سیب پختم، دوش گرفتم و الان با ملافه‌های تمیز و خوش‌بو خزیدم توی تخت. وقتشه «پیرپسر» ببینم .
November 2, 2025 at 6:37 PM
امروز خیلی کار دارم. تمیز کردن خونه، لباسشویی، اتو کشیدن لباسا، بیرون آوردن لباسای زمستونی، این وسط باید ورزش هم برم، و امشب حتما باید فیلم پیرپسر رو بشینم ببینم.
November 2, 2025 at 10:02 AM