Saiede
banner
saiede.bsky.social
Saiede
@saiede.bsky.social
واقعا زندگی ادامه داره؟
February 24, 2025 at 10:04 PM
تا فروپاشی فاصله‌ای نیست از اینجا که منم
February 16, 2025 at 8:01 PM
کاش می‌شد اونطور که دلت می‌خواد کار و زندگی کنی.
February 6, 2025 at 1:58 PM
اینجا رو یادم رفته بود
February 6, 2025 at 9:14 AM
برام نوشت: «نمیتونم حتی بپرسم خوبی؟»
فکر کردم: دیگه نمی‌دونم خوب بودن چه جوریه.
فقط می‌دونم دارم خودم رو تو زندگی می‌کشم و می‌گذرونم.
November 19, 2024 at 9:29 PM
مطلقا شوقی برای زندگی ندارم.
November 16, 2024 at 5:30 PM
باید اینجا رو چاه فرض کنم و یه شبایی بیام توش داد بزنم
October 29, 2024 at 8:40 PM
چند روز پیش یه آهنگی از تلویزیون پخش شد، شروع کردم به زمزمه‌ش.
زد زیر گریه گفت یعنی میشه یه روزی برسه من دوباره از شنیدن موسیقی لذت ببرم؟
امشب یه لحظه به خودم اومدم دیدم داره با یک پست اینستاگرام با آهنگ ابی هم‌خوانی می‌کنه.
September 14, 2024 at 7:44 PM
من واقعا توان این همه حرف زدن در روز رو ندارم
دلم میخواد برم سرم رو بکنم توی چاه فقط جیغ بزنم.
August 9, 2024 at 4:35 PM
Reposted by Saiede
حالا هرجور صلاحه‌ها ولی روز «خبرنگار» با روز «تولیدکننده محتوا» و «نویسنده» متفاوته.
August 7, 2024 at 7:12 AM
الان که فکر می‌کنم می‌بینم قبلا واقعا برای چه چیزهای بی‌خودی کلی غصه خوردم، گریه کردم.
نمی‌دونستم درد واقعی چیه غصه واقعی کدومه.
August 7, 2024 at 9:26 PM
این روزها و شب‌ها رو باور نمی‌کنم.
July 21, 2024 at 10:14 PM
این روزها مدام بهم می‌گن لازم نیست قوی باشی…
July 18, 2024 at 11:25 PM
انگار همیشه بیمار بود و روحش پیر، گویی چند بار مرده بود و زنده شده بود و مرگ‌های مکرر فرصت پیر شدن را از او گرفته بودند…

(از کتاب آپارتمان پنج سویم)
July 4, 2024 at 8:51 PM
مثل غریقی‌م که دستم رو به هر وسیله‌ای بند می‌کنم.
July 2, 2024 at 6:16 AM
به چشم دیدم که در لحظه همه دنیا برات پوچ میشه
June 30, 2024 at 3:05 PM
چه روزهایی، چه شب‌هایی اسماعیل!
June 29, 2024 at 9:35 PM
چنان از انتخابات دورم که انگاری در شهر کوچکی در جنوب اسلونی زندگی می‌کنم.
June 23, 2024 at 9:01 PM
دارم اتللو میخونم و یک حال فرهیخته‌طوری دارم.
June 8, 2024 at 8:00 PM
دارم جون می‌کنم و یک کتاب می‌خونم. بعضی کتاب‌ها چقدر چغرند.
June 6, 2024 at 7:33 PM
یکی از بچه‌ها، سیگاری که رضا دوست داشت رو‌ براش خیرات کرد.
May 18, 2024 at 10:24 AM
یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا اینه که بعد از فوت همکارت، بخواهی برگردی به کار.
May 18, 2024 at 10:20 AM
پسره تو میز بغلی تو کافه دو ساعته داره درباره انتخاب بازیگری در سینمای ایران حرف میزنه، حرف که چه عرض کنم!
دلم میخواد بهش بگم دو دقیقه حرف نزن ببین چقدر خوبه.
May 12, 2024 at 4:23 PM
۶ جلد کتاب خریدم که قطورترین‌شون ۲۴۰ صفحه است، به قیمت یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان.
یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان، آخه پدسگ؟؟
May 7, 2024 at 7:55 PM
این روزها و شب‌ها چقدر عجیب‌اند.
چی داریم تجربه می‌کنیم؟
April 15, 2024 at 8:47 PM