Basil 🌿
banner
reyhanak.bsky.social
Basil 🌿
@reyhanak.bsky.social
ولی تو شهر احمقا فقط نظر بقیه مهمه
ینی به ماه نگاه کنه، یاد من میوفته؟؟ 😌
September 7, 2025 at 5:48 PM
ندادی مهلتم حتی بگویم من خداحافظ
که حافظ در گلو ماند و چه گریه با خدا کردم
September 6, 2025 at 10:17 PM
احساس میکنم بهترین توصیفی که میتونم از خودم داشته باشم اینه که من شبیه یه "خونه ی متروکه " ام
September 5, 2025 at 12:24 PM
امروز مراسم چهلم عموم‌ بود ولی من نرفتم که بتونم بمونم خونه تنهایی غصه بخورم.
September 5, 2025 at 8:45 AM
توی دیوار همراه اجاره میدن؟؟ میخوام عمل کنم ولی همراه ندارم 🙃
June 7, 2025 at 10:47 AM
احساس میکنم زنده بودنم حروم کردن موقعیت برای ادمای دیگه اس
May 22, 2025 at 11:00 PM
حیفه که عاشقونه نریم دوتایی
زیر این بارونی که داره میباره
April 5, 2025 at 9:26 AM
من دیگه حوصله فهموندن خودم به تورو ندارم. خودت برو ببین بقیه برات من می‌شن یا نه.
April 2, 2025 at 6:10 PM
بنظرم صدا مهم تر از دیدنه. ندیدن رو میشه تحمل کرد ولی فکر اینکه هیچوقت نتونی صداشو بشنوی دیوونه‌ت می کنه.
April 1, 2025 at 8:03 PM
غصه خوردن برای آدمی که هیچ اهمیتی بهت نمیداد، ته حقارته.
April 1, 2025 at 3:40 PM
همیشه برای انجام ندادن هرکاری میتونی هزار تا بهونه بیاری ولی کافیه دلت بخواد و میبینی که همه اون بهونه ها فقط توجیه بوده.
April 1, 2025 at 2:08 PM
آدما کسیو دوست داشته باشن برای بودن باهاش ، خوشحال کردنش و دیدنش وقت میزارن و حتا برنامه ریزی میکنن.
April 1, 2025 at 2:07 PM
زینب موسوی توییت کرده بود که شوهرش توی ویدیوکال چهاربار بهش گفته چجوری انقد قشنگی ، حالا به بقیه چیزاش کاری ندارم ولی محبت کلامی همینقدر ساده ادمارو خوشحال و امیدوار وحتا قشنگ میکنه
April 1, 2025 at 12:03 PM
درد قفسه سینه رو بهونه کردم و نشستم بخاطر یه موضوع دیگه یه ساعت گریه کردم.
April 1, 2025 at 11:42 AM
زندگی با عشق تو رنگ دیگه داشت برام
رفتی و بدون تو تلخ شده روز و شبام
دل من با هیچ کسی نمی تونست خو بگیره
شب و روز منتظر و چشم به رات مونده نگام
March 31, 2025 at 6:24 PM
هیچ‌کس مثل تو‌ نبود
معین
March 31, 2025 at 6:22 PM
دو تا چشمام همه جا دنبال تو می گرده
با نبودنت دلم با غصه ها سر کرده
شب و روز در پی تو من همه جا رو گشتم
یکی گفت غصه نخور اون داره بر می گرده
March 31, 2025 at 6:22 PM
اومدم توی جمع دوستای پنج سال پیشم، چقد دلم برای خیلی چیزا تنگ شده بود.
March 31, 2025 at 5:58 PM
از یه طرف تنگه دلم ولی مغزم میگه خفه به من
میگه تو خمارش بودی بد خماری دادی تا ترک کردی
March 31, 2025 at 7:43 AM
همه حرفام دروغ بود من هنوز عاشقتم
بهت حسم زیاده حست چه زیاد باشه چه کم
March 31, 2025 at 7:43 AM
با او می‌توانستم بعد از گریه‌های بلند،
به چیزهای کوچک بخندم.
March 30, 2025 at 2:22 PM
درنهایت انسان با «نبودن» کنار میاد اما گاهی فقدان، مثل نبودنِ آفتاب توی مزرعه‌ی آفتاب‌گردونه؛ غمگین، افسرده.
March 29, 2025 at 11:12 PM
این‌جهان که نشد
دیدار ما در جهان دیگر
March 29, 2025 at 8:58 PM