مثل نامههایی که هرگز نرسیدند،
بر زمین افتادهاند،
و باد،
عطر دلتنگی را
میان شاخهها پنهان کرده است.
قدم میزنی،
کنار پاییزی که انگار
رنگ چشمان تو را دارد.
نیمکتهای خالی،
منتظرند،
شاید کسی بیاید
که نام تو را
زیر لب زمزمه کند.
و این خیابان،
میان ما
قصهای عاشقانه میسازد،
که هیچ پایانی ندارد.
مثل نامههایی که هرگز نرسیدند،
بر زمین افتادهاند،
و باد،
عطر دلتنگی را
میان شاخهها پنهان کرده است.
قدم میزنی،
کنار پاییزی که انگار
رنگ چشمان تو را دارد.
نیمکتهای خالی،
منتظرند،
شاید کسی بیاید
که نام تو را
زیر لب زمزمه کند.
و این خیابان،
میان ما
قصهای عاشقانه میسازد،
که هیچ پایانی ندارد.
#فروغ_فرخزاد
#فروغ_فرخزاد
، برو
، برو
مرا با خود ببر
مرا با خود ببر
-Cate Blanchett
-Cate Blanchett
من ماه بودم
من ماه بودم
و عطر نان
لحظه را عاشق میکرد
من از مهتاب برای شراب
سایه دوختم
نان را با شراب مست کردم
و برای رقص شمع آواز خواندم
و عطر نان
لحظه را عاشق میکرد
من از مهتاب برای شراب
سایه دوختم
نان را با شراب مست کردم
و برای رقص شمع آواز خواندم
که آدميان ساخته اند
عبور ميکنم
به سوی تو میآيم
که نيستی
احمدرضا احمدی
عکس از نیویورک
که آدميان ساخته اند
عبور ميکنم
به سوی تو میآيم
که نيستی
احمدرضا احمدی
عکس از نیویورک
نیاز داشتم یک نفر کمکم کنه
اما آدمای این دنیا
وقتی میفهمن یکی بهشون نیاز داره
بشکل یه فرصت بهش نگاه میکنند
دیالوگ
نیاز داشتم یک نفر کمکم کنه
اما آدمای این دنیا
وقتی میفهمن یکی بهشون نیاز داره
بشکل یه فرصت بهش نگاه میکنند
دیالوگ
روزی هزار بار
من را به نام میخواندی
روزی هزار بار
من را به نام میخواندی