من خریدارم به قرآن کوری یعقوب را
من خریدارم به قرآن کوری یعقوب را
کی خسته میشود فلک از امتحان من؟
کی خسته میشود فلک از امتحان من؟
نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
جناب صائب
نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
جناب صائب
موزون حرکات است نمی گویم کی
تا در دهن خلق نیفتد نامش
حلوای نبات است نمی گویم کی
موزون حرکات است نمی گویم کی
تا در دهن خلق نیفتد نامش
حلوای نبات است نمی گویم کی
به رسوا کردنِ ایّوب مشغولم، صبورم من!
به رسوا کردنِ ایّوب مشغولم، صبورم من!
در را گشودم روي او ديدم غم است در ميزند
اي دوستان بي وفا از غم بياموريد وفا
غم بااين همه بيگانگي هر شب به من سرمیزند
در را گشودم روي او ديدم غم است در ميزند
اي دوستان بي وفا از غم بياموريد وفا
غم بااين همه بيگانگي هر شب به من سرمیزند
من از همواری این خلق ناهموار میترسم
من از همواری این خلق ناهموار میترسم
میگویمت از دور دعا گر برسانند
جناب سعدی
میگویمت از دور دعا گر برسانند
جناب سعدی
دارو فروش خسته دلان را دکان کجاست؟
دارو فروش خسته دلان را دکان کجاست؟
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟
شکر نشنیدهست، پنداری شکایت میکنم
شکر نشنیدهست، پنداری شکایت میکنم
خلق باور کرده مادامش بدهکاریم ما
خلق باور کرده مادامش بدهکاریم ما
چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد
پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد
پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
میزو فنجان هست و من همراه را گم کرده ام
میزو فنجان هست و من همراه را گم کرده ام
کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند
صبح به خیر
کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند
صبح به خیر
دل تو را می طلبد دیده تو را می جوید.
دل تو را می طلبد دیده تو را می جوید.
یاد شنبه، تلخ بر طفلان کن آدینه را
یاد شنبه، تلخ بر طفلان کن آدینه را
پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد
پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد
که شبی نخفته باشی به دراز نای سالی
که شبی نخفته باشی به دراز نای سالی