یک نفر آشپزی میکرد، یک نفر درد میکشید ، یک نفر گوش میکرد، یک نفر میدویید، یک نفر رها میکرد و منهای دیگر و دیگر.
در دنیای بیرون از درونم اما یک نفر ایستاده.
یک نفر که تمام منهای درونم را سخت در آغوش گرفته....
یک نفر آشپزی میکرد، یک نفر درد میکشید ، یک نفر گوش میکرد، یک نفر میدویید، یک نفر رها میکرد و منهای دیگر و دیگر.
در دنیای بیرون از درونم اما یک نفر ایستاده.
یک نفر که تمام منهای درونم را سخت در آغوش گرفته....
یک نفر باشد تو را بفهمد
بس است....
یک نفر باشد تو را بفهمد
بس است....
گیر کرده ام بین ساعتی که نمیگذرد
و عمری که به سرعت میگذرد....
گیر کرده ام بین ساعتی که نمیگذرد
و عمری که به سرعت میگذرد....