چقد دلم میخواد برم دربند

شیطونه میگه پاشم برم

یکی‌ باشه که باهاش حرف بزنم ☹️

انصافا برای هفت‌خوان خیلی زحمت کشیده بودن. دمشون گرم

چقد قبلا بلیط تئاتر و کنسرت داشتم براش ذوق داشتم. قبل و بعدش چقد خوش میگذروندم.

الان تک و تنها تو یه مرکز خرید، منتظر نزدیک شدن تایم کنسرت هفت‌خوان که انقد براش ذوق داشتم، نشستم با یه بغض و یه صدای کاش اصن بلیط نمیگرفتم که همش تو مغزم اکو میشه…

اینجا حس امنیت بیشتری واسه غر زدن دارم. انصافا برگردم عقب ازدواج نمیکنم. از تنهایی که در نیومدم هیچ، حس سربار بودن و تنهاتر شدن و همیشه اشتباه کردن هم افتاده رو دوشم. چرا فکر میکردم با عشق ازدواج کنم تحمل تفاوتا خیلی راحته؟! اصن چطوری اون همه سال دوستی رو با این اخلاقا تاب آرودم؟!

چرا نزدیک بود در جواب بچم دنیا اومد بگم ایشالا چرخش واست بچرخه ؟! واضحه خیلی خوابم میاد یا واضح‌تر بگم ؟؟؟

وضعیت مملکتجوریه که برای هر کاری اگر ملک از خودت نباشه سودی نداری
حالا اگر ملک از خودت باشه بدیش اجاره بیشتر سود میکنی :))

امروز اولین جلسه کلاسه و جریان خیلی جدیه. اما من هنوز خسته بعد سفرم کاش میشد یه چرت دیگه بخوابم 😤

آقا فونت بلواسکای واسه شما هم یکم‌ نافرم و نامرتبه ؟ چرا اینجوری نشون میده ؟!

چقد طول میکشه بلواسکای کد بده؟

حس مهاجرت دارم. انگار دچار هوم‌سیک شدم. تف بهت ایلان

بلاخره به کمک یه دوست اومدم بلواسکای 💪🏻