🗺️ Mashhad, Doha, London
شاید گره خورد، به تو نزدیکتر شوم
شاید گره خورد، به تو نزدیکتر شوم
“من عادت ندارم حسرت چیزی رو بخورم؛ میبینم این شکلی نمیشه، هر شکلی که میتونم آدمها یا اتفاقها رو توی زندگیم نگه میدارم.”
من اما همون لحظه دقیقا داشتم صفِ بلندبالای حسرتهام رو میشمردم؛ اینکه بلد نیستم آدم پرتوقعِ درونم رو از خودم و از زندگیم راضی نگهدارم.
“من عادت ندارم حسرت چیزی رو بخورم؛ میبینم این شکلی نمیشه، هر شکلی که میتونم آدمها یا اتفاقها رو توی زندگیم نگه میدارم.”
من اما همون لحظه دقیقا داشتم صفِ بلندبالای حسرتهام رو میشمردم؛ اینکه بلد نیستم آدم پرتوقعِ درونم رو از خودم و از زندگیم راضی نگهدارم.
هست شبهای غمانگیز جداییها دراااااااااز
هست شبهای غمانگیز جداییها دراااااااااز
+ آبی شد؛ ســـــــــلام آسمان آبی! 😌💙🪂
+ آبی شد؛ ســـــــــلام آسمان آبی! 😌💙🪂