تنهاترين صدای جهانم که هيچگاه
از هيچ سو به هيچ صدايی نمیرسم...
بندهٔ زبان و ادبیات پارسی
يصيرُ تُرابي سماء...
میگویی: دوستت دارم
خاکِ من به آسمان بدل میشود...
زاهي وهبي
مترجم: اسماءخواجهزاده
دو خط شعر عربی میخونی، میبینی چه ظلمی کردن به ما تو مدرسه با اون آموزش زشت عربی.
چقدر میتونستیم این زبون رو دوست داشته باشیم و نداریم!
شما تو چه زمینهای به ما ظلم نکردی آقای جا؟!
يصيرُ تُرابي سماء...
میگویی: دوستت دارم
خاکِ من به آسمان بدل میشود...
زاهي وهبي
مترجم: اسماءخواجهزاده
دو خط شعر عربی میخونی، میبینی چه ظلمی کردن به ما تو مدرسه با اون آموزش زشت عربی.
چقدر میتونستیم این زبون رو دوست داشته باشیم و نداریم!
شما تو چه زمینهای به ما ظلم نکردی آقای جا؟!
عیسی لب است یار و دَم از من دریغ داشت
بیمار او شدم، قدم از من دریغ داشت!
من چون کبوتران به وفا طوقدار او
او کعبهٔ من و حرم از من دریغ داشت!
عیسی لب است یار و دَم از من دریغ داشت
بیمار او شدم، قدم از من دریغ داشت!
من چون کبوتران به وفا طوقدار او
او کعبهٔ من و حرم از من دریغ داشت!
این باران اگر سر من این بلا را میآورد، با عزیزانش چه میکند؟ آنجا که میخواند "قلبت نوک قلهٔ قافه"
آنجا که با تمنا یادآوری میکند "این شوخی خوبی نیست"
آنجا که با ناباوری میپرسد "طرف تو بارون نمیاد؟"
بغض کردهام و قلبم درد میکند. باران به امری سیاسی بدل شده. این خاصیت انقلاب است!
این باران اگر سر من این بلا را میآورد، با عزیزانش چه میکند؟ آنجا که میخواند "قلبت نوک قلهٔ قافه"
آنجا که با تمنا یادآوری میکند "این شوخی خوبی نیست"
آنجا که با ناباوری میپرسد "طرف تو بارون نمیاد؟"
بغض کردهام و قلبم درد میکند. باران به امری سیاسی بدل شده. این خاصیت انقلاب است!
ما را ز پیِ گرمیِ بازار نگهدار :))
"شفایی اصفهانی" در قرن دهم یازدهم، "ما رو دور ننداز" گفته وقتی هنوز، ما رو دور ننداز مد نبود :))))
ما را ز پیِ گرمیِ بازار نگهدار :))
"شفایی اصفهانی" در قرن دهم یازدهم، "ما رو دور ننداز" گفته وقتی هنوز، ما رو دور ننداز مد نبود :))))
خوش اومدید
بر مریدان معبد شیشلیک
خوش اومدید
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
{م.امید}
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
{م.امید}
زخمها را مرهمی جز استخوان دیدیم؟ نه!
لابلای ساقههای گندمِ آفتزده
از ملخ چیزی بجز شرّ و زیان دیدیم؟ نه!
چون درختان سراپا لطف و مهر جنگلی
خیری از درسایهمانلمدادگان دیدیم؟ نه!
جان به پای عدّهای دادیم و حتّی یکنفر
را در آخر لایقِ ایثار جان دیدیم؟ نه!...
زخمها را مرهمی جز استخوان دیدیم؟ نه!
لابلای ساقههای گندمِ آفتزده
از ملخ چیزی بجز شرّ و زیان دیدیم؟ نه!
چون درختان سراپا لطف و مهر جنگلی
خیری از درسایهمانلمدادگان دیدیم؟ نه!
جان به پای عدّهای دادیم و حتّی یکنفر
را در آخر لایقِ ایثار جان دیدیم؟ نه!...