@elahekhosravi.bsky.social
از نوشتن در توییتر منع شدم. جدا از اون یه پرونده شکایت هم ازم توی پلیس امنیت باز شده. خلاصه نیستم. 😒
June 3, 2025 at 12:38 PM
از نوشتن در توییتر منع شدم. جدا از اون یه پرونده شکایت هم ازم توی پلیس امنیت باز شده. خلاصه نیستم. 😒
تا الان پای متن گازت بودم و هشت دهمش رو نوشتم. نه و نیم هم جلسه دارم و نمیتونم بگیرم بخوابم. واااای چه بدبختم من.
February 15, 2025 at 4:28 AM
تا الان پای متن گازت بودم و هشت دهمش رو نوشتم. نه و نیم هم جلسه دارم و نمیتونم بگیرم بخوابم. واااای چه بدبختم من.
همدانیها وقتی سرما سنگ تموم میذاره براشون میگن پسر بپا اینجانه زقوم داره میباره اَی خانهات خراب ویران مانده. حالا منم زقوم میخوام.
February 14, 2025 at 4:12 PM
همدانیها وقتی سرما سنگ تموم میذاره براشون میگن پسر بپا اینجانه زقوم داره میباره اَی خانهات خراب ویران مانده. حالا منم زقوم میخوام.
در سرما مانده و درمانده. خیلی خندیدم بهشون. بدبختای ترسو. یه فراخوان بود دیگه، کل قرارگاه رو ریختن وسط خیابون.
February 13, 2025 at 10:40 AM
در سرما مانده و درمانده. خیلی خندیدم بهشون. بدبختای ترسو. یه فراخوان بود دیگه، کل قرارگاه رو ریختن وسط خیابون.
هیچکس به آن سیستم اعتقادی نداشت، به سیستمی که چهل سال توانایی تأمین نیازهای اولیه شهروندانش را نداشت. وقتی داشتند درباره آیندهای درخشان حرف میزدند، مردم مشغول ذخیره نان خشک بودند. فقط اگر میتوانستند به کشوهای ما سرک بکشند میدیدند چه آیندهای برای کمونیسم ریختهاند. اما نگاه نکردند.
*اسلاونکا دراکولیچ
*اسلاونکا دراکولیچ
February 8, 2025 at 12:30 PM
هیچکس به آن سیستم اعتقادی نداشت، به سیستمی که چهل سال توانایی تأمین نیازهای اولیه شهروندانش را نداشت. وقتی داشتند درباره آیندهای درخشان حرف میزدند، مردم مشغول ذخیره نان خشک بودند. فقط اگر میتوانستند به کشوهای ما سرک بکشند میدیدند چه آیندهای برای کمونیسم ریختهاند. اما نگاه نکردند.
*اسلاونکا دراکولیچ
*اسلاونکا دراکولیچ
احساس میکنم دنبالیچهام داره به تماشای آبهای سفید میره.
February 8, 2025 at 9:27 AM
احساس میکنم دنبالیچهام داره به تماشای آبهای سفید میره.
پول، سفر و بدیهیاتی دیگر در زندگی همانند مردم فرنگ میخوام.
February 8, 2025 at 6:35 AM
پول، سفر و بدیهیاتی دیگر در زندگی همانند مردم فرنگ میخوام.
دامبولیه ولی دامبولی نیست
February 6, 2025 at 10:12 PM
دامبولیه ولی دامبولی نیست
کسی کیبورد و ماوس صورتی نمیخواد؟ تخفبغ هم میدم.
February 4, 2025 at 10:02 PM
کسی کیبورد و ماوس صورتی نمیخواد؟ تخفبغ هم میدم.
الان اینو من چیکار کنم؟ دکمههاش رو دربیارم اسپری رنگ بزنم روش؟ 😩
February 4, 2025 at 8:26 PM
الان اینو من چیکار کنم؟ دکمههاش رو دربیارم اسپری رنگ بزنم روش؟ 😩
سبز ارتشی سفارش دادم صورتی فرستادند. روم نمیشه از کیفم دربیارم. 😩
دل به دریا زدم و یه کیبورد و ماوس ادایی خریدم واسه خودم فردا بعدازظهر میاد. هی بهش فکر میکنم هی قلبم ذوق میکنه. راست میگن خرید کردن خوبه واسه افسردگی. پس هر چه هست از جیب ماست نه بخت ما.
February 4, 2025 at 7:10 PM
سبز ارتشی سفارش دادم صورتی فرستادند. روم نمیشه از کیفم دربیارم. 😩
اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه لایه
هیچی ازم نمونده جز یه لایه
February 4, 2025 at 1:16 PM
اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه لایه
هیچی ازم نمونده جز یه لایه
روزای آفتابی رو به روم نیار بیشعور دلم گرفته.
February 4, 2025 at 12:49 PM
روزای آفتابی رو به روم نیار بیشعور دلم گرفته.
کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم...
به انتظار بهاریم...
February 3, 2025 at 10:09 PM
کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم...
به انتظار بهاریم...
دل به دریا زدم و یه کیبورد و ماوس ادایی خریدم واسه خودم فردا بعدازظهر میاد. هی بهش فکر میکنم هی قلبم ذوق میکنه. راست میگن خرید کردن خوبه واسه افسردگی. پس هر چه هست از جیب ماست نه بخت ما.
February 3, 2025 at 9:50 PM
دل به دریا زدم و یه کیبورد و ماوس ادایی خریدم واسه خودم فردا بعدازظهر میاد. هی بهش فکر میکنم هی قلبم ذوق میکنه. راست میگن خرید کردن خوبه واسه افسردگی. پس هر چه هست از جیب ماست نه بخت ما.
«مرا دریاب
من خوبم
هنوزم آب میکوبم
هنوزم باد میروبم»
من خوبم
هنوزم آب میکوبم
هنوزم باد میروبم»
February 3, 2025 at 9:13 PM
«مرا دریاب
من خوبم
هنوزم آب میکوبم
هنوزم باد میروبم»
من خوبم
هنوزم آب میکوبم
هنوزم باد میروبم»
فردا کجا برم کار کنم؟ 😩
February 3, 2025 at 8:59 PM
فردا کجا برم کار کنم؟ 😩
نوشتن گازت اینبار حاملهام کرده. ده تا کافه رفتم نشستم، کتابخونه رفتم، خونه موندم، خونه دوستام رفتم... فایده نداره. انگار که کلهام شکم حاملهاش رو گرفته دستش اینور اونور میره. امروز دقت کردم دیدم هر بار موقع نوشتن همین بساطه ولی دفعات قبل این همه طول نمیکشید. خسته شدم.
February 3, 2025 at 7:14 PM
نوشتن گازت اینبار حاملهام کرده. ده تا کافه رفتم نشستم، کتابخونه رفتم، خونه موندم، خونه دوستام رفتم... فایده نداره. انگار که کلهام شکم حاملهاش رو گرفته دستش اینور اونور میره. امروز دقت کردم دیدم هر بار موقع نوشتن همین بساطه ولی دفعات قبل این همه طول نمیکشید. خسته شدم.
هر بار اینجا میام انگار از تیمارستان اومدم توی حیاط خلوت. :))
February 3, 2025 at 7:07 PM
هر بار اینجا میام انگار از تیمارستان اومدم توی حیاط خلوت. :))
Reposted
January 26, 2025 at 2:05 PM
سمت اون یکی نرو.
January 26, 2025 at 4:08 PM
سمت اون یکی نرو.
سلام و مرگ بر ایلان ماسک.
January 26, 2025 at 4:24 AM
سلام و مرگ بر ایلان ماسک.