Baahaarmast
banner
baahaarmast.bsky.social
Baahaarmast
@baahaarmast.bsky.social
Wizard of Lies
سختمه عزیزان. سختمه. در پوست خودم نمی‌گنجونم.
August 14, 2025 at 3:44 PM
تا کی دنیا دست مرداست؟
June 26, 2025 at 12:05 AM
فقط خارجی‌هایی که ممکنه منو ببرن خارج فالو کنن، ممنونم و اه. کار می‌کنما، فکر نکنید مفتی‌.
June 11, 2025 at 8:06 PM
از سر شب می‌خواستم زنگ بزنم حال صابخونه‌مون رو بپرسم، اما نزدم تا الان. ایشالا که صحیح و سلامته.
June 11, 2025 at 8:05 PM
من آدم آرومی‌ام
بازی نکُ با روحیه‌ام
June 11, 2025 at 8:04 PM
به خاطر سفر ترکیه ممکنه از همه پول قرض بگیرم، چون واقعاً دوست دارم دغدغه‌ی خرج نداشته باشم یک بار.
June 11, 2025 at 8:04 PM
Reposted by Baahaarmast
دوستان من واقعا احتیاج دارم پولدار بشم
June 10, 2025 at 3:20 PM
بادی که تو این اسکلته می‌پیچه، با اینکه باد شدیدی هم نیست، تبدیل به صدای همهمه‌ و فریاد یه عده آدم با صدای بم می‌شه که هی می‌گن عااااا.
انگار مثلا وسط بیابون و در آخرالزمان زندگی می‌کنیم.
May 16, 2025 at 5:38 PM
دلم می‌خواست در یک فضای زنانه‌ی درست حسابی کار کنم.
واقعاً احساس می‌کنم شیره‌ی درایت و هوش و ذکاوتم رو مردا دارن می‌کشن.
May 16, 2025 at 5:32 PM
اینقدر گریه کردم دیشب، پوست پلکم رفت.
May 12, 2025 at 9:54 AM
تراپیستمم به نظرم باید عوض کنم.
بعد از ۳-۴ سال سخته، ولی فکر می‌کنم لازمه‌.
May 5, 2025 at 10:25 PM
سال‌هاست دارم کار می‌کنم و مردی ندیدم که سهمی از قدرت، به هر شکلی‌ش که هست با زن تقسیم کنه. یعنی مدیر من یه زمانی حاضر شد یک کودن رو مسئول یک بخش کنه، اما اون مسئولیت رو به من نسپاره که در اون بخش کار می‌کردم.
سال‌هاست به هوش، لیاقت و شایستگی خودم شک کردم و هی خودم رو زیر سوال بردم و تلاش کردم/
May 5, 2025 at 10:23 PM
مردا همه‌جا وقیحن. نه؟
May 3, 2025 at 6:00 PM
کله‌م رو دو ساعته دستمال بستم، خوب نمی‌شه. دردش کلافه‌م کرده‌.
April 28, 2025 at 9:25 PM
من صرفا و فقط عصبانی‌ام. اینقدر که هی از خودم می‌پرسم چطور هر چند وقت یکبار چنین مصیبت‌هایی رو تحمل می‌کنم و نمی‌میرم؟
هیچی دیگه ازین آب و خاک نمونده. شیره‌مون رو کشیدن.
April 28, 2025 at 9:15 PM
این سریال وایت لوتوس جالبه.
April 15, 2025 at 8:58 PM
خواب دیدم دایی‌م یه قصری داره که یه در یک عمارتش عتیقه نگه می‌داره، بعد در رو که باز می‌کردی (در دولت بزرگ) یه تابلوی بزرگ از زن‌دایی‌م می‌دیدی که روی کاغذ مش چاپ شده بود. البته نمی‌دونم، شاید شبیه مش. خیلی کیفیت خفنی داشت. نسیم که میومد، کاغذه آروم تکون می‌خورد و پرتره‌ی زن‌دایی‌ رو مخدوش می‌کرد.
April 8, 2025 at 12:10 PM
حالا مگه فروردین عن تموم می‌شه؟
April 8, 2025 at 10:35 AM
انرژی‌م برای تحمل آدما به یکباره نه می‌کشه.
April 8, 2025 at 10:34 AM
عکسم رو سانسور کردم. با دستای خودم. چون لنگ و پاچه‌م تو این عکسه لخت بود. یک لا تی‌سرت تنم بود فقط. خیلی حرصم می‌گیره.
March 14, 2025 at 9:46 AM
پول می‌خوام. پول زیاد و فراغت. فراغت. فراغتِ بدون مسئولیت. عین بچه‌ها.
March 14, 2025 at 9:44 AM
بابام امروز ۹ صبح آبگوشتش رو بار گذاشته بود و ۹:۳۰ اینا هم پیام داده بود «بیداری»، بدون علامت سوال. ساعت ۱۰ زنگ زدم بهش که چی شده؟ (ترسیدم ننه بزرگم طوریش شده باشه) گفت نمیای؟ گفتم نه. ولی دلم می‌خواست برم.
March 14, 2025 at 9:43 AM
آدمایی که دوسشون دارم، دیگه تو اینستا هیچ فعالیتی نمی‌کنن. یا کم هستن. دلم می‌گیره.
March 14, 2025 at 9:41 AM
ترکیب بوی لویی ویتون و سیر داغ واقعا جالبه.
March 12, 2025 at 7:58 AM
در دنیایی که هر روز به خاطر کمترین چیزها استرس دارم، واقعا دولینگو اضافه‌ترینه.
March 9, 2025 at 6:20 AM